
اندیشکده مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک CSIS در روز ۴ فوریه سال ۲۰۲۱ میلادی تحلیلی را به قلم «ست جونز» معاون و مدیر برنامه امنیت بین المللی این مرکز منتشر کرده است که از حیث نگاه آمریکا و دولت جدید بایدن به مسایل امنیت بین المللی و امنیت آمریکا حائز اهمیت است. در این تحلیل با اشاره به انواع روشهایی از جنگ که این روزها توسط کشورهای مختلف علیه دشمنان رقبایشان در پیش گرفته می شوند، نقشه راهی برای دولت بایدن در خصوص نوع مواجهه با کشورهای رقیب و دشمنش یعنی سه کشور ایران، چین و روسیه ترسیم شده است . نوع نگاه تقریبا جنگ سردی آقای جونز به مسایل اخیر در سیاست خارجی آمریکا باعث شده است که در نهایت او پیشنهاداتی از مدل جنگ سردی با استفاده از روش های کارآمد جدید مانند جنگ های بی قاعده و یا ترکیبی علیه این کشورها برای دولت بایدن داشته باشد.
گرچه تمام مطالب ادعا شده در این تحلیل در مورد اقداماتی که کشورهای مختلف علیه آمریکا انجام می دهند، چندان هم با واقعیت مطابقت ندارد و در خصوص جنبش های ظاهر شده در جامعه آمریکا به خصوص کاملا مشاهده می شود که این جنبش ها کاملا درونی و حاصل سالها بی توجهی به اقشار مختلف مردم در این کشور بوده است، اما نظر به اهمیت نوع نگاه آمریکایی در برخورد با مسایل امنیت بین المللی و امنیت آمریکا و نوع نگاه به رقابت های سیاسی و نظامی با سایر کشورهای دئیا ، متن این تحلیل به صورت کامل ترجمه شده و در اختیار علاقمندان قرار می گیرد.
«تسلیم کردن دشمن بدون جنگیدن، اوج مهارت است.»
سان تزو
در حالی که تعریف درگیریهای قرن بیستم بین قدرتهای بزرگ، تا حد زیادی جنگ متعارف یا نبردهای سازماندهی شده بین نیروهای نظامی عظیم است، احتمالاً جنگ بی قاعده، سیاستهای بینالمللی طی سال آینده و بعد از آن را تعریف خواهد کرد. کشورهایی مانند چین، روسیه و ایران با به کارگیری روشهای بیقاعده با ایالات متحده رقابت میکنند زیرا جنگهای متعارف و اتمی بسیار هزینهبر هستند. ابزارهای جنگهای بی قاعده[۲]، بمبافکنهای راهبردی، تانکهای اصلی جنگی، یا سربازان پیاده نیستند بلکه هکرها، عوامل اطلاعاتی، نیروهای عملیات ویژه و شرکتهای خصوصی نظامی هستند که اغلب در سایه فعالیت میکنند.
متاسفانه، ایالات متحده به صورت شوربختانهای برای این نوع رقابت در داخل و خارج از کشور، آماده نیست. آژانسهای دولتی آمریکا و وزارتخانهها سهواً بیش از حد برای جنگ متعارف و اتمی برنامهریزی کردند و سناریوهایی مانند تبادل اتمی و جنگهای متعارف در کشورهای بالتیک، تنگه تایوان و دریای جنوبی چین را برنامه ریزی کردند. اما چین، روسیه و ایران روزانه یا حتی ساعتی، با استفاده از ابزارهای بی قاعده، ایالات متحده را در داخل و خارج هدف قرار میدهند. یکی از نمونههای اخیر حمله سایبری عظیم علیه ۲۵۰ آژانس دولتی آمریکا و شرکتهای آمریکایی توسط سرویس اطلاعات خارجی روسیه (SVR) است.
ایالات متحده نیازی به انتخاب بین تقابل متعارف، اتمی یا بی قاعده ندارد. همه اینها مهم هستند. روسیه و چین قابلیتهای نظامی اتمی و متعارف خود را توسعه میدهند که این تهدید علیه ایالات متحده و شرکایش است. اما چالش دولت بایدن، یافتن تعادلی بین آمادگی برای جنگهای متعارف، اتمی و جنگ بی قاعده و حذرکردن از این جنگها است.
از کلاوزویتس تا سون تزو
جنگ بیقاعده به فعالیتهایی اطلاق میشود که جدای از جنگ اتمی و متعارفی است که برای گسترش تأثیر کشور و مشروعیت و همچنین برای تضعیف دشمنانش طراحی شدند. همانطور که یکی از نشریات وزارت دفاع در سال ۲۰۲۰ توضیح داد، جنگ بیقاعده «از رویکردهای نامتقارن و غیرمستقیم» توسط کشورها «پشتیبانی میکند تا قدرت، تأثیر و خواسته یک دشمن را تحلیل ببرد.» این جنگ شامل ابزارهای زیاد کشورداری است که دولتها میتوانند برای تغییر توازن قدرت به نفع خودشان از آن استفاده کنند: عملیات اطلاعاتی (شامل عملیات روانی و پروپاگاندا)، عملیات سایبری، حمایت از شرکای حکومتی و غیرحکومتی، جاسوسی و فشار و تهدید اقتصادی.
بسیاری از این ابزارها مانند عملیاتهای اطلاعاتی و سایبری، میتوانند برای مبارزات بیقاعده و متعارف به کار برده شوند. اینها تنها یک وسیله هستند. البته در جنگ بیقاعده یک کشور این ابزارها را طراحی و از آنان برای تضعیف دشمنانش استفاده میکند که بخشی از رقابت توازن قدرت بدون درگیری در نبردهای سازماندهی شده است. دیگر مقامات دولتی و پژوهشگران از عبارات مختلفی استفاده کردند برای مثال، جنگ سیاسی[۳]، جنگ ترکیبی[۴]، فعالیت ناحیه خاکستری[۵]، درگیری نامتقارن[۶]، و رویکرد غیرمستقیم تا برخی یا تمام این فعالیتها را در بر بگیرد.
به طور خاص، جنگ بیقاعده، متمایز از جنگ متعارف است، جنگ متعارف گاهی با عناوین جنگ «سنتی» یا جنگ «منظم» نامیده میشود. جنگ متعارف شامل استفاده مستقیم از زمین، دریا، هوا و دیگر قابلیتهای نظامی است تا نیروهای مسلح یک دشمن را در زمین نبرد شکست دهد؛ قلمرو، جمعیت و نیروها را کنترل کند؛ یا قابلیت جنگاوری یک دشمن را از بین ببرد. همچنین جنگ بیقاعده با جنگ اتمی که شامل استفاده از تسلیحات اتمی یا تهدید با آنها علیه دشمنان است، تفاوت دارد. در نهایت، جنگ بیقاعده متمایز از سیاست خارجی معمول است، سیاست خارجی معمول میتواند شامل فعالیتهای دیپلماتیک، بشردوستانه، اطلاعاتی یا دیگر فعالیتهایی باشد که هیچ ارتباطی به رقابت با دشمن نداشته یا ارتباط اندکی با آن دارند.
برخی ممکن است به استفاده از عبارت «جنگ» برای توصیف اقدامات بدون خشونت معترض شوند، اقداماتی مانند فشار و تهدید اقتصادی و عملیات اطلاعاتی، اما اکنون نگاه دشمنان آمریکا اینگونه است. آنها دیدگاه وسیعی درباره جنگ را به عنوان «تنازع بین نهادهای رقیب» به کار میبرند. چین از عباراتی چون سه جنگ (san zhong zhanfa) استفاده میکند که شامل جنگهای رسانهای، روانی و قانونی میشود. هیچ یک از این جنبهها شامل استفاده مستقیم از خشونت نیست. ایران عباراتی مانند «جنگ نرم» را به کار برده است که شامل فعالیتهایی مانند پروپاگاندا و اطلاعات نادرست[۷] برای تأثیر بر دیگران است. روسیه برای چندین دهه از اقدامات فعال[۸] به عنوان ابزاری جنگی در تقابل با ایالات متحده و شرکایش استفاده کرده است. چارلز بارتلز تاریخ شناس ارتش آمریکا مینویسد: «نکته مهم این است، در حالی که غرب این اقدامات غیرنظامی را راههایی برای اجتناب از جنگ میداند، روسیه این اقدامات را جنگی میپندارد.»
به طور خلاصه، مفهوم آتی جنگ که دولت بایدن با آن روبرو است، به سون تزو استراتژیست نظامی و ژنرال چینی بسیار نزدیکتر از تئوریسین نظامی پروسیایی «کارل فون کلاوزِویتس» است که به صورت محدود جنگ را یک «اقدام خشونت آمیز با نیت اجبار رقیبمان برای تحقق خواستهمان» تعریف کرده است.
اقدامات فعال و سه جنگ
جنگ بیقاعده جدید نیست. در دوران جنگ سرد، نیروهای روسی مانند کا.گ.ب کارزارهای بیقاعده خصمانهای را علیه ایالات متحده در سراسر جهان به راه انداختند. «اولگ کالوگین» رئیس اسبق ضدجاسوسی خارجی کا.گ.ب، اقدامات فعال و عملیات مشابه را «قلب و روح اطلاعات شوروی» توصیف کرد که برای «تضعیف ایالات متحده» و «اختلاف افکندن در اتحاد جامعه غربی از هر نوع»، به کار برده شده است[۹].
با روی کار آمدن دولت بایدن، دشمنان آمریکا راهبردها و تاکتیکهای بیقاعده را به کار میگیرند. شاید مثال اصلی روسیه است. در دوران ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین و دوره والری گراسیموف رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح، و دیگر مقامات، روسیه ترکیبی از عملیات تهاجمی سایبری، عملیات جاسوسی، اقدام مخفیانه و کارزارهای اطلاعاتی و اطلاعات نادرست را برای تضعیف ایالات متحده و گسترش نفوذ مسکو، به کار گرفت.
روسیه در انتخابات آمریکا مداخله کرد و کارزار اطلاعات نادرست داخل ایالات متحده راه انداخته و تلاش کرد تا از طریق مسائلی مانند «زندگی سیاهان مهم است[۱۰]»، کووید-۱۹، جنبش «من هم همینطور[۱۱]»، کنترل سلاح، سفیدبرترپنداری، سقط جنین و مهاجرت، تنشهای اجتماعی، نژادی، و سیاسی را برافروخته نگه دارد. روسیه بدافزاری مانند تریتون و بلک انرژی را در زیرساخت حیاتی آمریکا، جایگذاری کرد که تهدید علیه نیروگاه برق، شبکههای برق، شبکههای مخابراتی، و سامانههای اقتصادی در خاک آمریکا است. همچنین آژانسهای روسی، سازمانهایی در سایه را تقویت کردند تا برای انجام عملیات اطلاعاتی و حملات سایبری کمک کنند که شامل آژانس تحقیقات اینترنت؛ لابراتوار کسپراسکای؛ شبکهها و شخصیتهای آنلاین با اسامی خلاقانه مانند «خرس گرم و نرم[۱۲]»، «خرس فانتزی[۱۳]»، و «گوسیفر۲ [۱۴]» و شرکتهای خصوصی نظامی مانند گروه واگنر هستند.
در خارج از کشور، مسکو تلاش کرد ایالات متحده را تضعیف کرده و روابط آمریکا با شرکایش را تحلیل برد. آژانسهای اطلاعاتی روسیه کارزارهای اطلاعات نادرست به راه انداختند، به دروغ ایالات متحده را به حمایت از خلافت اسلامی و دیگر سازمانهای تروریستی در کشورهایی مانند روسیه و افغانستان متهم کردند. مسکو با گروههای تروریستی مانند حزب الله لبنان و گروههای غیرحکومتی در اوکراین، سوریه، لیبی و افغانستان از جمله طالبان همکاری کرده است. آژانس اطلاعات نظامی روسیه GRU و سرویس اطلاعات خارجی روسیه SVR نیز به رهبران سیاسی در اروپا از جمله سازمانهای راستگرایی مانند حزب لگا در ایتالیا و حزب آزادی اتریش، همکاری میکنند و شکافهایی بین ایالات متحده و شرکای اروپاییاش ایجاد کرد.
همچنین ایران از جنگ بیقاعده استقبال کرده است. تهران دارای قابلیتهای قدرتمندی در جنگ بیقاعده است که نیروی سپاه قدس پاسداران اسلامی آن را هدایت میکند. احتمالاً چشمگیرترین چالش دولت بایدن با ایران مذاکره مجدد برای یک توافق هستهای نیست بلکه تحلیل بردن کارزار جنگ بیقاعده در منطقه و کمک او به شرکای غیرحکومتی مانند حزب الله لبنان است. نیروی قدس برای نیروهای شرکای غیرحکومتی در سوریه، عراق، یمن، لبنان، افغانستان و دیگر کشورها کمک فراهم میکند. به علاوه ایران مدعی داشتن بزرگترین نیروی موشک کروز و بالستیک در خاورمیانه است که در نتیجه حمایت روسها، چینیها و کره شمالیها است. همچنین ایران قابلیتهای تهاجمی سایبری خود را افزایش داده و کازینوها، سَدها، شبکه برق، و موسساتی مانند بانک آمریکا، جیپی مورگان چیس، و بورس اوراق بهادر نیویورک را هدف قرار داده است.
در آخر، چین برای دستیابی به اهدافش در گسترش نفوذ به ویژه در آسیا، در فعالیتهای بیقاعده مشارکت داشته است؛ با دیدگاهی مرکانتلیستی از جهان، قدرت اقتصادی خود را افزایش داده؛ و ایالات متحده را به عنوان قدرت برتر فناوری، نظامی و اقتصادی جهان پشت سر گذاشته است. پکن یکی از پیچیدهترین قابلیتهای سایبری را در میان دشمنان ایالات متحده توسعه داده که آن را از طریق سازمانهایی مانند «واحد ۶۱۳۹۸ متعلق به ارتش آزادی بخش خلق» انجام میداد. سران چین تلاش میکنند تا دسترسی اقتصادی، سیاسی، نظامی و فناورانه جهانی کشور را با استفاده از راهبردهای توسعه جهانی مانند راه ابریشم جدید، گسترش دهند. دولت چین هوآوی، غول مخابراتی و دیگر شرکتهای فناوری را قدرتمند کرده تا ۵ جی یعنی نسل پنجم فناوری شبکههای موبایل و جمعآوری اطلاعات از سراسر جهان را گسترش دهد. همچنین پکن از ناوگان شناورهای ماهیگیری استفاده کرده و با خالی کردن میلیونها تُن شن و بتن روی صخرههای زیر آب، جزایر مصنوعی ایجاد کرده است تا ادعاهای خود را برای اراضی و منابع اقیانوس آرام اثبات کند.
نفوذ چین حتی به ایالات متحده هم کشیده است. آژانسهای اطلاعاتی و سیاسی چین عملیاتی را در پردیسهای دانشگاهی آمریکا به راه انداختند که شامل سرقت فناوریهای حساس، جمعآوری اطلاعات، رصد دانشجویان چینی و فشار بر ناشران و محققان برای عدم چاپ مقالات و کتابها با تصویرسازی منفی از چین است. نفوذ پکن به هالیوود نیز رسیده است تا حدی که تأیید حزب کمونیست بر امکان توزیع یک فیلم مهم در چین مؤثر است و بر استودیوهای آمریکایی برای تغییر محتوا فشار وارد میکرد. شخصیتهای بدذات چینی به تعداد خیلی کم در فیلمهای هالیوود وجود دارند و تفاوت زیادی با دوران جنگ سرد دارد که فیلمهایی مانند شکار برای اکتبر سرخ[۱۵]، ایالات متحده را علیه اتحاد جماهیر شوروی به رقابت واداشت. یک پژوهش صورت گرفته در این خصوص نتیجه گرفته است که اپیدمی «خودسانسوری» در هالیوود وجود دارد تا مطمئن باشند به بازار چین دسترسی پیدا میکنند.
برای ایالات متحده همچنان زمان برای تغییر این جریان وجود دارد اما باید به طور چشمگیری چگونگی تفکر و مشارکت در رقابت را تغییر دهد.
رقابت بیقاعده
امروز جنگ بیقاعده فقط جدیدترین نوع یک تنازع قدیمی بین رقبا است. انجام خوب چنین جنگی نیازمند درک بهتر از طبیعت رقابت امروز و به کارگیری یک راهبرد و سیاستهایی هم ردیف با ارزشهای آمریکایی است. البته رقابت لزوماً بد نیست. رقابت مهمترین بخش در ورزش، تحصیلات و تجارت است.
رقابت مانع همکاری نمیشود. حتی در اوج جنگ سرد، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی راههایی برای همکاری در زمینههایی مانند کنترل تسلیحات پیدا کردند که هر زمان و هر جا منافع مشترک داشتند به کار برده شد. چین یک شریک تجاری مهم در آینده باقی خواهد ماند و یک بازار حیاتی برای شرکتهای آمریکایی است. اقتصاد چین رو به رشد است، بخش تولید آن با تفاوت بسیار، بزرگترین بخش تولید در جهان است، جمعیت ۱٫۴ میلیاردی آن یک بازار جذاب برای شرکتهای آمریکایی است و به نسل هزاره خود میبالد که پنج برابر تعداد این نسل در ایالات متحده است.
امروز در سیاست بینالملل، رقابت به میزان زیادی یک تنازع بین نظامهای رقیب سیاسی، اقتصادی و نظامی است (بین نظامهای خودکامه که تحت کنترل حکومت هستند، و نظامهای مردم سالار). شاید تنها گام مهم برای دولت بایدن اصلاح و بهبود سیاست خارجی آمریکا در مورد اصول اصلی کشور باشد، اصولی که در زمان تأسیس ایالات متحده وجود داشته است. چین، روسیه و ایران دموکراتیک نیستند و از بازار آزاد و مطبوعات آزاد حذر میکنند. آنها با خشونت جنبشهای دموکراتیک را سرکوب کردهاند، یک نظام اقتصادی حکومتی را توسعه داده و سعی کردند با ایجاد یک «دیوار آتشین عظیم» اطلاعات را سرکوب کنند، روسیه اعتراضات طرفدار دموکراسی در حمایت از الکسی ناوالنی، یک رهبر اپوزیسیون زندانی را سرکوب کرده است.
گام بعدی فهم بهتر از این است که چین، روسیه و ایران رقابت با ایالات متحده را چگونه میبینند. متاسفانه، ایالات متحده از گذشته خود درس نگرفته است. برای مثال، پکن منابع فراوانی را برای ترجمه و پژوهش درباره نمای فرهنگی سیاسی آمریکا، سرمایه گذاری کرد. برعکس در دوران جنگ سرد، دولت آمریکا و بخش خصوصی در مهارتهای زبانی و تخصص برای رقابت مؤثر با حزب کمونیست چین، ناموفق بودند. اسناد امنیت ملی آمریکا میگوید که ایالات متحده و چین درگیر یک رقابت راهبردی درازمدت هستند. اما با نگاه به رسانههای آمریکا و کمبود کلی بودجه فدرال برای برنامههای زبان چینی، به آن پی نخواهید برد، مؤسسات کنفوسیوس پکن هستند که نقش تدریس زبان چینی را در پردیسهای دانشگاههای آمریکا برعهده گرفتند.
یک گزینه ایجادخدمات اطلاعاتی منبع باز برای قرن بیست و یکم است که حمایت کنگره را داشته باشد. ایالات متحده باید با ترجمه متون از اصلیترین رقبایش مانند چین، روسیه و ایران شروع کرده و آن را در اختیار عموم قرار دهد. برای مثال باید تمام سخنرانیهایشی جینپینگ به زبان انگلیسی یک یا دو روز بعد در اختیار قرار بگیرند. یادگیری ماشینی و فناوری ترجمه از برنامههایی مانند مترجم گوگل یک چاره موقتی مفید بوده است. اما آنها نمیتوانند جایگزین ترجمه انسانی با فهم از ظرافتهای فرهنگ، سیاست و تاریخ محلی شوند. به علاوه، دولت آمریکا باید منابع اختصاص داده شده به تحصیلات دیپلماتها، سربازان و جاسوسان در زمینه زبانهای چینی، روسی و فارسی، تاریخ، سیاست و فرهنگ را افزایش دهد. جورج کنان، دیپلمات وزارت خارجه و کارشناس جنگ سرد در مقالهای با نام «تلگرام بلند» از آمریکاییها خواست تا درباره اتحاد جماهیر شوروی مطالعه کنند و به درستی «ذات جنبشی را که با آن درگیر هستیم»، درک کنند.
در نهایت، دولت بایدن باید عملیاتی تهاجمی – و نه عملیات دفاعی – از جمله در عرصه اطلاعات، انجام دهد. چین، روسیه و ایران آسیبپذیر هستند درست همانطور که اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد، آسیبپذیر بود. نظامهای سیاسی مستبد آنان و تلاش برای کنترل دسترسی به اطلاعات، از جمله از طریق رسانههای تحت کنترل حکومت، آنها را مستعد پذیرش کارزار اطلاعاتی غربی و آمریکا کرده بود.
ایالات متحده و شرکایش در اروپا، آسیا و دیگر مناطق باید بیوقفه، سوء استفاده حقوق بشری، سرکوب و فساد چین، روسیه و ایران را افشا کنند. این دشمنان به دستگیری، شکنجه و اعدام فراریها، مخالفان سیاسی و افرادی پرداختند که رشوه و کلاهبرداری را بررسی یا پیگیری میکنند. برای نمونه، چین از پیش به شدت مشغول چنین اقداماتی علیه معترضان در هنگ کنگ و تایوان تا اویغورها در منطقه خودمختار شینجیانگ چین بوده است.
اما برای آن چیزی که ایالات متحده میتواند و باید خارج از مرزها، به خصوص در مورد نیروهای نظامی انجام دهد، محدودیتهایی وجود دارد. نباید هدف سیاست آمریکا آن چیزی باشد که بعضی «هژمونی لیبرال» نامیدهاند: گسترش لیبرال دموکراسی با سرنگونی رژیمها و تلاش برای تحمیل ارزشهای لیبرال در میان مردم خارجی از طریق مداخله نظامی. ایالات متحده برای تشویق به سوی تجارت آزاد، دموکراسی، حقوق بشر و دیگر ارزشهای اصلی مسئولیت دارد اما نباید از طریق نیروی نظامی باشد. جنگ سرد به دلیل تجاوز کشورهای ناتو به لهستان، آلمان شرقی و دیگر کشورهای پیمان ورشو تمام نشد بلکه به دلیل خیزش مردم آن کشورها علیه ستمگری به پایان رسید.
اصول دموکراسی آمریکا، آزادی دین و بازارهای آزاد در ایجاد کشوری با نام ایالات متحده ضروری بودند. این اصول برای پیروزی در جنگ سرد علیه اتحاد جماهیر شوروی نیز حیاتی بود. امروز و فردا، این اصول برای عملکرد بهتر دشمنان مستبد ایالات متحده نیز به همان اندازه حیاتی هستند.
[۱] https://www.csis.org/analysis/future-competition-us-adversaries-and-growth-irregular-warfare
[۲] Irregular wars
[۳] Political warfare
[۴] Hybrid warfare
[۵] Gray zone activity
[۶] Asymmetric conflict
[۷] Misinformation
[۸] aktivnyye meropriyatiya
[۹] http://web.archive.org/web/20070627183623/http://www3.cnn.com/SPECIALS/cold.war/episodes/21/interviews/kalugin/
[۱۰] Black Lives Matter
[۱۱] Me Too
[۱۲] Cozy Bear
[۱۳] Fancy Bear
[۱۴] Guccifer 2.0
[۱۵] The Hunt for Red October