
باوجوداینکه در هفته جاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار میشود اما تا دقیقه نهایی شمارش آراء یعنی در حدود سه هفته پس از روز سوم نوامبر (سیزدهم آبان) مشخص نمیشود که برنده این انتخابات چه کسی است و آیا نامزد انتخاباتی شکستخورده (چه ترامپ باشد چه بایدن) نتیجه این انتخابات را میپذیرند یا نه. پیچیده شدن فضای سیاسی آمریکا و ایجاد شدن دوقطبی شدید، هر نوع حدس و گمان برای اینکه چه کسی روز ۲۰ ژانویه بهعنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده سوگند میخورد را سخت کرده است.
پیچیدگی فضای سیاسی آمریکا ظاهراً به برخی پیچیدگیها در عرصه سیاست خارجی کشورمان افزوده است. برخی در داخل به دنبال رأی آوردن بایدن هستند تا بتوانند زودتر از همیشه گفتمان سازش با آمریکا را به راه بیندازند و با همین گفتمان به سمت انتخابات ریاست جمهوری خودمان و معرفی نامزدهایی بپردازند که بیشترین قرابت را با غرب دارند. در مقابل هم عدهای معتقدند رأی آوردن ترامپ قطعی است و نظرسنجیهای انتخاباتی در آمریکا مانند سال ۲۰۱۶ نمیتواند نتیجه انتخابات را بهدرستی پیشبینی کند. این طیف سیاسی هم در انتظار هستند دولت آمریکا با توجه به صحبتهایی که رابرت اوبرایان مشاور امنیت ملی ترامپ مطرح و بیان کرد که دیگر چیزی برای تحریم کردن باقی نمانده است، دولت آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ علناً شکست خود در کمپین فشار حداکثری را اعلام کند.
نکته جالب در این نوع تحلیلها این است که هیچکدام از دو گروه سیاسی که معتقد به این پیشبینیها هستند، برای فردای روز ۱۳ آبان و نوع مواجهه ایران با آمریکای جدیدی که یا تحت مدیریت ترامپ است یا بایدن، برنامهای ندارند و بهاحتمال تأثیرگذاری آن انتخابات بر انتخابات خردادماه ایران و راهی که میتوانند جلوی این اثربخشی را بگیرند، ندارند.
در شرایطی که اقتصاد کشور بهشدت تحت تأثیر اخبار و فضای سیاسی انتخاباتی آمریکا و مسائل بینالمللی قرار دارد و درعینحال دولت مدیریت منسجمی نیز برای قطع کردن این مسیر و از بین بردن اثرپذیری اقتصاد و سیاست کشور از اتفاقات حوزه سیاست خارجی ندارد، پیشبینیها و تحلیلهای سیاسی انتخابات آمریکا توسط تحلیلگران حوزه آمریکا در ایران، باید یک هدف قطعی و نهایی باید داشته باشد و آن تدوین سیاستهای موردنیاز برای دوره تاریخی ۱۳ آبان ۹۹ تا ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ است. انفعال موجود و چشم داشتن به نظرسنجیهای انتخاباتی در آمریکا نمیتواند تضمینی بر این باشد که هرکسی در آمریکا رأی آورد، احساس نکند که میتواند از فضای سیاسی و اقتصادی کشور به نفع پیشبرد اهداف خود در سیاست خارجهاش استفاده کند. شاید مثالی در این زمینه بتواند خطر موجود فعلی را بیشتر از همیشه برای سیاستگذاران روشن کند: بیایید تصور کنیم که بایدن رئیسجمهورآمریکا شده است. او قولی برای بازگشت به برجام (یعنی برجام تائید شده توسط سازمان ملل و کشورهای ۱+۵ در سال ۲۰۱۵) نداده است. زمانی که از او در خصوص ایران سؤال شده، بیان کرده است که هر کاری میکند تا ایران به سلاح هستهای دسترسی نداشته باشد و این جمله بارها درزمانی که دولت ترامپ قصد داشته، تحریمی بر تحریمهای دیگر اضافه کند نیز، از ربان او شنیدهشده است. بایدن تا بدینجای کار قول مهمی به ایران نداده است. او بهاحتمالزیاد برای بازگرداندن آمریکا به برجام به مذاکره نیاز دارد و در همینجاست که مسئله افزایش یافتن میزان محدودیتهای ایران در استفاده از تکنولوژی هستهای مطرح خواهد شد.
اگر ایران نخواهد این مسئله را بپذیرد، گمان نمیرود رویکرد بایدن تفاوت چندانی با ترامپ داشته باشد؛ البته غیرازاینکه در زمان دموکراتها آنطور که خودشان مطرح میکردهاند، همیشه گزینه نظامی نیز روی میز آمریکا بوده است! این مسئله بنبست دیگری در روابط ایران و آمریکا به وجود میآورد و همچنان برای سالها ادامه خواهد داشت. اما این مسئله را نیز نباید ازنظر دور داشت که درصورتیکه تصمیمگیری در ایران و فعالیت اقتصادی و سیاسی تا زمان اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دچار وقفه شود، بایدن میتواند با اعمال تحریمهای بیشتر و یا ایجاد تهدیدات دیگر توپ را همچنان در زمین ایران نگه دارد تا اینکه درنهایت دولت بعدی ایران نیز مانند آنچه در سال ۹۲ اتفاق افتاد، با وعده ارتباط با آمریکا بر سر کار بیاید! در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا بایدن و ترامپ نباید از شرایط ایست و سکون به وجود آمده در ایران در زمان انتخابات آمریکا، بعد از انتخاب شدنش به نفع منافع آمریکا بهرهبرداری نکنند؟
یکی از توصیههای اکید تحلیلگران آمریکایی برای رئیسجمهوری بعدی آمریکا (چه این فرد دموکرات باشد یا جمهوریخواه) این است که با تمام شدن تحریمهای اقتصادی علیه ایران، به سمت تحریم شرکتهای چینیای بروند که هنوز در موارد معدودی با ایران همکاری دارند. آنها همچنین توصیه کردهاند که فشار بر ایران باید همچنان ادامه داشته باشد تا ایران برای پذیرش شرایط تسلیم و یا شرایط مذاکره برای پایان دادن به فعالیتهای هستهای، منطقهای و دفاعیاش وارد مذاکره با آمریکا شود. نامزدهای انتخاباتی آمریکا تاکنون این توصیهها را نادیده نگرفتهاند. آنها میدانند زمانی که وارد مذاکره با ایران شود (که البته آن را غیرقابلاجتناب میدانند) باید دست بالا را در مذاکرات داشته باشند اما در ایران، نمایش ضعف اقتصادی و عدم مدیریت در بازارهای مالی و سرمایهای، بهجای مخابره پالس قدرت، پالس ضعف را برای رئیسجمهور بعدی آمریکا مخابره میکند.
مهمترین دستورالعمل دولت و یا تحلیلگران سیاسی کشور، در وهله فعلی نه تخمین پیروز شدن بایدن یا ترامپ در انتخابات، بلکه پیدا کردن راهی برای داشتن دست بالا در مذاکرات و یا مواجهات بعدی ایران با هرکسی است که ممکن است در کاخ سفید حضور داشته باشد.