با آغاز سال 2015 میلادی روند
صلح و آرامش در افغانستان وارد فاز جدیدی شد. از یک سو نشستهای
نیابتی و غیر رسمی با هدف رسیدن به فهمی مشترک با نمایندگان دولت جدید و از سوی
دیگر نشستهای رسمی افقی امیدوار کننده را پیش روی
مفسران و تحلیل گران قرار داد. از یک سو به نظر میرسید،
اراده رهبران طالبان نیز سرانجام بر مصالحه ای نسبی با هموطنان قرار گرفته است،
اما از سوی دیگر با انتشار خبر مرگ ملا عمر، رهبر طالبان، تلاشهای
ماههای قبل نیز به واسطه دو عامل چندان
نتیجه بخش نشد. از یکسو طالبان درگیر بحران
جانشینی شد و دست کم 3 مدعی برای جانشینی ملا عمر ابراز وجود کردند و از سوی دیگر
فعالیتها و موفقیتهای
گروه تروریستی داعش نیز باعث شد اولاً مذاکرات صلح برای مدتی نا معلوم به تعویق
بیفتد و ثانیاً
ملا اختر محمد منصور، جانشین اصلی ملا عمر برای یکدست سازی پیروان و تثبیت جایگاه
فرماندهی خود شدیداً به خشونت متوسل شود. هفتهی بعد
از انتشار خبر مرگ ملا عمر 3 انفجار کابل را لرزاند و جان 388 نفر از مردم را
گرفت، طالبان مسئولیت انفجارها را بر عهده گرفت و مشخص شد، دست کم در کوتاه مدت
نمیتوان انتظار گشایش قابل توجهی در فرایند
صلح داخلی این کشور داشت.
با آشکار شدن جنگ قدرت میان میراث داران ملاعمر، یعنی منصور (به عنوان جانشین اصلی)، عبدالقیوم ذاکر و نهایتاً یعقوب فرزند ملا عمر، به نظر میآید در عمده توجه ملا اختر محمد منصور در کوتاه مدت معطوف به سامان دهی به جایگاه خود و جلوگیری از حاد شدن شکاف در جنبش خواهد بود، البته از قراین موجود نمیتوان نتیجه گرفت که شکاف فعلی منجر به چندپارگی طالبان شود. آنچه در این خصوص محتمل به نظر میرسد، پیروزی نهایی قریب الوقوع یکی از مدعیان جانشینی است. در واقع این سنخ بحرانهای جانشینی در جنبشهای طرفدار احیای خلافت اسلامی سابقهی زیادی دارد و مادام که بحران جانشینی تداوم یابد، اگر چه ممکن است تضعیف و کشاکش درونی را نیز گریبانگیر جنبش کند، اما از تدوام حرکت به سوی مصالحه جلوگیری خواهد کرد، چه اینکه چنین اقدامی در دوران فترت و بحران جانشینی حمل بر ضعف جنبش و ناگزیر بودن از مصالحه خواهد شد. از سوی دیگر با بر افراشته شدن علم گروه تروریستی و تندروی داعش و سپس موفقیتهای حیرت انگیز آن در پس راندن دولتهای جور و غربگرا و نیز خود غربیها، فلسفه وجودی طالبان نیز به عنوان منادی جهاد با آمریکا تا حدودی با سوال مواجه شده و شدت عمل و دستاوردهای داعش در این مبارزه، تا حدودی هم باعث کمرنگ شدن جذابیتهای جهان بینی و روشهای طالبان شده است. از این رو اقدامات خشونت بار اخیر طالبان مبنای منطقی بیشتری پیدا میکند. در حقیقت در شرایط فعلی طالبان مجبور به اثبات مجدد خود برای مومنین پیروی خود است و از این رو تداوم اقدامات خشن و حملات این جنبش دست کم در کوتاه مدت دور از ذهن نیست و طالبان باید بار دیگر خود را در جنگ ثابت کند. از سوی دیگر نیز اقدامات گروه تروریستی داعش را محکوم کند. طالبان همچنین چندین بار نسبت به گسترش فعالیتهای داعش هشدار داده است. گذشت زمان اما به این جنبش نشان خواهد داد که تداوم تاثیر گذاری خود بر حیات سیاسی افغانستان و شبه قاره را از رهگذر مذاکرات صلح تداوم بخشد، چه اینکه نمیتواند هم جلوی فشارهای چین و پاکستان بایستد و هم طالبان بیش از هر زمان دیگری نیازمند امتیازاتیست که حکومت وحدت ملی حاضر شده واگذار کند.
پراکندگی گروه های منشعب از طالبان، هم اکنون بار دیگر سراسر شبه قاره را نا امن ساخته و به نظر میرسد، آنچه در ولایت ننگرهار میان گروه های طرفدار داعش و منشعبان از طالبان روی داد، به زودی در دیگر مناطق نیز به وقوع خواهد پیوست و اتفاقاتی نظیر اعلام وفاداری رئیس القاعده به منصور نیز نخواهد توانست از این روند جلوگیری کند. در شرایط فعلی مشخصاً امکان یافتن راه علاج قطعی برای بحران را حکومت سلب خواهد کرد ولی میتوان انتظار داشت که پیروز کوتاه مدت درگیریهای داعش و طالبان حکومت خواهد بود و باعث تثبیت توانایی آن در کاهش خشونت ورزی ها شود.
اکنون با مشخص شدن، ناکارآمدی گسترش روابط با پاکستان، حکومت وحدت ملی و بالاخص اشرف غنی، زیر فشار انتقاد افکار عمومی قرار گرفته و بسیاری تلاشهای او در آغاز دوره ریاست جمهوریاش برای نزدیک شدن به پاکستان را بی نتیجه و ثمر میدانند. در واقع به زعم منتقدین مشخص شدن نیاز افغانستان، با ناز پاکستان همراه بوده و نتیجه ای که از همکاری با چین در خصوص مهار طالبان فراچنگ آمده، هرگز از نزدیکی به پاکستان عاید کشور نشده است. حامد کرزای اکنون حکومت وحدت ملی را متهم به انجام یک قمار کورکورانه در همسویی و امتیاز دادن به پاکستان میکند و خود حکومت نیز از رفتار پاکستان مجدداً ناراضیست. در حال حاضر اما آنچه محتمل به نظر میرسد این است که در 6 ماه آینده نمیتوان انتظار شروع دور جدید گفتگوهای مصالحه را داشت و از سوی دیگر چنانچه نیروهای خارجی مستقر در افغانستان موضع منفعلانه خود در قبال طالبان را حفظ کنند. این مدت ممکن است بیشتر نیز بشود. در واقع حکومت نیازمند جلوگیری فوری از پیشرفت و ابتکار عمل طالبان در میدان نبرد و حملاتی پیروزمندانه به مواضع این جنبش است که این امر همکاری نیروهای امریکایی را میطلبد، از سوی دیگر امریکا باید تلاش کند از روابط حسنه فعلی میان پاکستان و افغانستان محافظت کند و پاکستان را نیز مجاب به اعمال فشار بیشتر بر طالبان کند تا سریع به روند گفتگوها بازگردد. با این همه، همکاری قدرتهای منطقه طبیعتاً تاثیری فوریتر و دامنهدارتر بر روند مصالحه خواهد داشت و میتواند نتیجهی پایدارتری را ایجاد کند. قطعاً همسویی بیشتر پاکستان و افغانستان دست طالبان را بیش از پیش خواهد بست و به این جنبش اجازه نخواهد داد در منطقه فعال مایشاء باقی بماند.
منتشر شده در: روزنامه حمایت
ارسال یک دیدگاه