یکی از محورهای اصلی تمام مقالات، سخنرانیها و اهداف نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا چگونگی از بین بردن داعش در منطقه و جلوگیری از گسترش تروریسم در سراسر دنیا است. با این وجود به دلیل اینکه بحثهای انتخاباتی در آمریکا از عمق زیادی برخوردار نیستند، در بیشتر این مناظرهها تنها چند روش محدود و از پیش تعیین شده برای مبارزه با تروریسم توسط نامزدهای انتخاباتی بیان میشود. «پیتر ون بورن»، یکی از کارشناسان بنیاد تام دیسپچ، که بنیادی برای تحلیل اخبار و رویدادهای روز بین المللی است، در یادداشتی در وب سایت این بنیاد، به بررسی راههای حقیقی مبارزه با تروریسم در خاورمیانه پرداخته است. یکی از شعارهای بنیاد تام دیسپچ، مبارزه با موج رسانهای است که در برهههایی از زمان تمام رسانههای آمریکا را دربر گرفته و نشان دادن حقیقت را با مشکلات زیادی رو به رو میسازد. مقاله پیتر ون بورن که پوشش رسانههای خوبی هم در سایر رسانههای آمریکا داشته، نشان میدهد اولین مسئله ای که باید به نامزدهای انتخاباتی آمریکا گوشزد شود، حقیقت و ریشههای واقعی بروز بحران تروریسم در منطقه است. در ادامه بخشهای مهم این مقاله را میخوانید:
تصور کنید یک روز صبح به سرعت از خواب بیدار شده و به سمت جلسه یکی از نامزدهای انتخاباتیای میروید که قرار است به او رأی دهید. شاید نتوانید تصور کنید اما او اصرار دارد که شما مشاورش باشید و تنها یک درخواست مطرح میکند: نقشهای به من بده که بتوانم با آن داعش را از بین ببرم. اگر در این موقعیت قرار بگیرید چه میکنید؟
تنها کاری که باید در وهله اول انجام شود این است که تمام برنامهها و اقداماتی که تاکنون به نتیجه نرسیدهاند را بررسی کنید. برای این کار باید پیشینه 14 سال مبارزه آمریکا با تروریسم را بررسی کرد. اقدامات آمریکا علیه تروریسم – که مبارزه با داعش یکی از آخرین تلاشها در این زمینه بوده است – در مقیاس قابلتوجهی با شکست مواجه شده است. اما با این حال برای تعداد زیادی از نامزدهای انتخاباتی هنوز هم جذابیت دارد. (البته بهجز برنی سندرز که این اقدامات را قبول ندارد و در عین حال خواهان تشکیل شدن ائتلاف دیگری برای مبارزه با داعش است).
چرا هنوز گزینههای شکست خورده جذابیت دارند؟ بخشی از این ماجرا مربوط به این است که اگر تنها از طریق هوایی و از طریق هواپیماهای بدون سرنشین و بمبافکنهای جتهای نیروی هوایی این کار به پیش برود، تعداد کمتری از آمریکاییها در این جنگ صدمه میبینند و البته آنطور که تصور میشود ممکن است موجب کشته شدن تعداد کمتری از انسانهای بیگناه شود. (که البته این مورد هم تاکنون ثابت نشده است). در هر صورت واشنگتن بر این باور است که تا زمانی که میتوان از نیروی هوایی استفاده کرد باید افراد دیگری از ملیتهای دیگر پا بر روی زمین گذاشته و در عرصه جنگ زمینی وارد میدان شوند و به همین دلیل آموزش نیروهای بومی برای حمله زمینی در دستور کار پنتاگون قرار گرفته است. البته ارسال تعداد کمی از نیروهای ویژه که بر روی زمین با همکاری ارتش این کشورها بتوانند عملیاتهای خاص را رهبری کنند هم میتواند مفید واقع شود. واشنگتن با سیاست چماق و هویج در مجموع ائتلافی را تشکیل داده است که گاهی اثر و ردپایی از آن دیده میشود و گاهی هم اصولاً در زمین جنگ نامرئی است و دیده نمیشود! این رویکرد هم میتواند بخشی از راه حل باشد از این طریق میتوان متحدان را برای نبرد در کنار هم جمع کرد و در آخر پیروزی را با نام خود تمام کرد اما این فرمول تاکنون با پاسخ مورد نیاز آمریکا همراه نشده است.
«ائتلاف نامرئی»
از ماه ژوئن سال 2014 و آغاز «عملیات راهکار اصلی» علیه داعش در سوریه و عراق، ائتلاف آمریکایی 9 هزار و 41 پرواز عملیاتی علیه داعش داشته که 5 هزار و 959 عملیات در عراق و 3 هزار و 82 عملیات نیز در سوریه انجام شده است. تاکنون آمریکا ادعا کرده است که رقمی در حدود 10 تا 25 هزار نفر از مبارزان داعش را کشته است که اگر این آمار دقیق باشد – که دقیق نبوده و محل سؤال و ابهام زیادی هم هست – نشان میدهد در هر عملیات تعداد کمی از این افراد کشته شدهاند. این نشان میدهد که عملیاتهای به کار رفته چندان هم اثر بخش نبودهاند و دولت اوباما هم به این مسئله اشاره کرده است که این جنگ، «جنگی طولانی» خواهد بود. سازمان سیا تخمین زده بود که داعش در سال 2014 بین 20 تا 30 هزار نیروی مبارز داشت. اگر به این عملیاتها نگاه کنیم، میتوانستیم اعلام کنیم که تاکنون باید یک سوم و یا همه آنها در این جنگ از بین رفته باشند. بدیهی است که اینچنین نبوده است چرا که برآوردهای اخیر از تعداد شبهنظامیان داعش در ابتدای سال 2016 میلادی نشان میدهد همچنان بین 20 تا 30 هزار نفر از این افراد در عراق و سوریه وجود دارند!
گزینه گرفتن شهرها چطور؟ خوب، تاکنون آمریکا و متحدانش ادعا کردهاند که در آزادسازی چندین شهر با ارتش عراق همکاری داشتهاند. ارتش آمریکا در سال 2003 شهر الرمادی را گرفت. در سال 2015 ارتشی از نیروهای عراقی که تحت نظارت آمریکا آموزش دیده بودند، این شهر را به داعش واگذار کردند و در سال 2016 آن شهر دوباره به دست ارتش عراق افتاد؛ شهری که دیگر نمیتوان نام شهر بر روی آن گذاشت. شهری کاملاً ویران شده. همانطور که یکی از کارشناسان جنگی پیش از این اعلام کرده است، این میزان ویرانی و هزینه بازسازی این شهر، پیروزی در الرمادی را به پیروزیای همراه با هزینههای بسیار تبدیل کرده است. اما بعد زا این هنوز رجزخوانیهای آمریکا و عراق برای باز پس گرفتن موصل هم ادامه دارد. موفقیتهای مشابه این پیروزیها را میتوان بهوفور در تاریخ جنگ 14 ساله آمریکا با تروریست مشاهده کرد. آمریکا با شعار رهایی دنیا از دست شیطانهای ظالم – کسانی مثل صدام حسین و معمر قذافی در عراق و لیبی – به این کشورها حمله کرده و پیروزیای با بالاترین هزینه به دست آورد. آمریکا میخواست طراحان حملات تروریستیای مثل اسامه بن لادن و انوار الاولاکی را به عنوان تروریستهای بزرگ و احتمالاً جان جهادی را به عنوان تروریست کوچک و کماهمیتتر، از بین ببرد اما فقط شاهد گسترش یافتن و پخش شدن تروریسم در کل دنیا بود. مجموع تمام این فعالیتها در گسترش کشورهای شکست خورده و بدون دولت مستحکم بود.
نامزد انتخاباتیتان را با دنیای حقیقی آشنا سازید
اگر بخواهید به عنوان یک مشاور، نامزد انتخاباتیتان را به مبارزه علیه داعش تشویق کنید، باید او را با شرایط فعلی دنیا و آمریکا آشنا سازید. باید به او یادآوری کنید که استراتژی مبارزه واشنگتن با تروریسم، تاکنون 1.6 هزار میلیارد دلار برای آمریکا هزینه در برداشته، هزاران نفر از سربازان آمریکایی را در کشورهای مختلف به کشتن داده و صدها هزاران نفر و شاید بتوان گفت میلیونها مسلمان را نیز در کشورهای مختلف منطقه کشته است. در طول این راه البته آمریکاییها نیز بسیاری از آزادیهای مدنی خود را در راه مبارزه با تروریسم از دست دادهاند. پس بهترین راه این است که نامزد انتخاباتیتان را آگاه سازید که پاسخ مناسب به داعش باید متناسب با تهدیداتش باشد. در هر صورت این مثال را نیز نباید از یاد برد که در هر شهر آتشنشانیهای زیادی وجود دارد اما از ترس آتش، آنها به صورت 24 ساعته و 7 روز هفته به سمت خانهها آب نمیپاشند!
مبارزه را از ترکیه آغاز کنید
حالا که فرضیات اصلی در امر مبارزه با تروریسم را دیدیم باید اقدامی در این زمینه انجام دهیم و پیشنهاد مناسبی به نامزد انتخاباتیمان بدهیم. شاید بهتر باشد نقطه شروع این باشد که به او پیشنهاد دهیم نگاه جدی و دقیقتری به جامعه خودمان داشته باشد. به رسانههایمان نگاه کند، به سیاستها و رهبران جامعه آمریکایی نگاه کند و آنها را از باد زدن هر آتشی که میبینند، بر حذر دارد. اگر میخواهیم تروریسم در داخل جامعه خودمان رشد و نمو پیدا نکند باید از بی عدالتی و رفتار تبعیض آمیز نسبت به مسلمانان آمریکایی دست بکشیم. در هر صورت تعداد کمی از این افراد تندرو هستند و میل دارند به گروههای تندرو بپیوندند و این به منزله دشمن انگاشتن همه آنها نیست. دومین مرحله این است که نامزد انتخاباتی مورد نظر بداند داعش بدون حمایت مالی، «هیچ» است. خوب پس نامزدهای انتخاباتی باید بدانند که زمان آن فرا رسیده که به دنبال ریشهها باشند. دنبال افرادی که با حمایتهای مالی خود این افراد را به زمین مبارزه با انسانیت کشاندهاند.
در این صورت اگر همچنان نامزد انتخاباتی مورد نظر همچنان بهجذابیتهای حمله هوایی به مواضع داعش میاندیشد و سعی دارد از این طریق رأی مردم را کسب کند، چاره دیگری نیست. میتوان به او پیشنهاد داد که تصمیمش را عملیاتی کند اما قرار نیست حتماً جان انسانهای بیگناه هدف گرفته شود. بهتر است منبع اصلی مالی این گروه یعنی چاههای نفت تحت اختیارش مورد هدف قرار گیرد و همچنین کانتینرهایی که برای این گروه نفت حمل میکند. تانکرهای نفتی را هدف قرار دهید و منفجر کنید. سرچاه های نفتی را در مناطق تحت کنترل داعش هدف قرار دهید. پیدا کردن این اهداف چندان هم سخت نیست. این کاری است که نیروهای روس به خوبی از عهده انجام آن برآمدهاند. ارتش روسیه در همان روزهای ابتدایی حملاتش به تروریستها در سوریه عکسهایی را به نمایش گذاشت که نشان میداد کامیونهای حامل نفت در مرز ترکیه مورد هدف قرار گرفتهاند. این تانکرها تا نزدیکی مرز ترکیه از زمین و هوا حمایت میشدند. چهکسانی از این کار حمایت میکنند و هدف واقعیشان چیست؟ ابتدا تانکرها را هدف قرار دهید تا ببینید صدای چه کسانی از کدام کشورها در میآید و ضجه میکشند!
داعش و حامیان مالیاش در عربستان
با این حال همیشه این نکته مهم را به نامزد انتخاباتیتان گوش کنید که حمله هوایی راهکار نهایی و همیشگی برای مبارزه با داعش نیست. اول باید با کمک این حملات سرشاخههای تولید و حملو نقل نفت از بین برود اما بعد از این، دیگر حمله هوایی نمیتواند راهکار مناسب باشد. بعد از این باید از تمام توان دیپلماتیک و فشار اقتصادی در توان استفاده کرد تا برای هر کسی که از داعش در ترکیه حمایت میکند روشن شود که نتیجه حمایت از خروج نفت عراق و سوریه از این کشور و فرستادن آن به بازار سیاه چه خواهد بود. بعد ازاین باید به خریداران نیز فشار اقتصادی و دیپلماتیک وارد شود تا از خرید نفت داعش خودداری کنند. برخی از گزارشها میگویند اسراییل که از تمام نفت جهان عرب جدا شده است، به یکی از مهمترین و بزرگترین خریداران نفت داعش تبدیل شده است. خوب شاید بهتر باشد به متحدانمان نیز در منطقه فشار بیشتری بیاوریم. در هر صورت کسی در این میان هست که با خیانت به اهداف آمریکایی در منطقه در حال خرید بزرگترین محمولههای نفت داعش است. این مسئله دیگر اتحادی بر جا نمیگذارد. همین فشارها باید بر رفتار ترکیه درقبال داعش نیز به وجود بیاید. از یک سو باید جلوی ترکیه را گرفت تا از کشتن کردهایی که فعالانه با داعش در جنگند، خودداری کند و از سوی دیگر باید راه ورود تروریستها به سوریه را بگیرد. ترکیه مهمترین محور برای عبور سلاحهای بزرگ و پیشرفته برای اعضای داعش است. در این راه از دیگر اعضای ناتو که با ترکیه همکاری میکنند استفاده کنید و اجازه دهید در این راه کمکی هم از این کشورها گرفته شود. در هر صورت همه ما نفعی در این جنگ داریم. باید هزینههایش هم به صورت مستر پرداخت شود. بعد از این باید به سراغ اعراب و کشورهای سنی منطقه رفت و آنها را نیز از احوال دیگر متحدانمان در منطقه باخبر کرد. آنها باید بدانند که دیگر راهی برای حمایت مالی از تروریستها در سوریه و عراق نخواهند داشت. بله، ممکن است گفته شود این شرکتهای خصوصی و افراد حقیقی هستند که به تروریستها کمک مالی میکنند و دولت عربستان دراین میان بیتقصیر است اما دولت این کشور و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیجفارس نیز باید بدانند که در صورتی متحد اصلی ما در منطقه باقی میمانند که دریچههای خروج منابع مالی کشورشان بهسمت تروریستها گرفته میشود.
منتشر شده در: روزنامه حمایت
ارسال یک دیدگاه