سنت هفتگی سؤال از نخستوزیر در صحن پارلمان انگلستان یعنی همان سنتی که باعث میشود سؤالات نمایندگان به صورتی بسیار تهاجمی و صریح از نخستوزیر پرسیده شود، همیشه امری خشن در نظام سیاسی انگلستان بهحساب میآید. سیاستمداران انگلیسی همیشه این جلسه نیم ساعته را فرصتی برای ضربه زدن به مخالفان خود و سوء استفاده از این فرصت میبینند. نخستوزیرهای مختلف در تاریخ بریتانیا همیشه در این جلسات شاهد صفات جدیدی برای خودشان بودند. نمایندگان مجلس صفاتی از «خطرناک» گرفته تا «استالین زمان» و حتی «مستر بین» را به نخستوزیر نسبت میدادند. با این حال هفته گذشته اولین بار در طول تاریخ انگلستان بود که یک نخستوزیر با صفت «نژادپرست» در مجلس مواجه شد.
جلسه به صورتی کاملاً معمولی آغاز شد و جرمی کوربین رهبر حزب کارگر، بحث انتقادی خود راجع به سیاستهای آموزشی دولت را آغاز کرد. اما در ادامه به ناگهان دیوید کامرون به سمت بحثهای خود در خصوص صادق خان، نامزد مسلمان حزب کارگر برای شهرداری لندن و همچنین تندروهای اسلامی در انگلستان منعطف کرد. محافظهکاران میگویند صادق خان، زمانی که درباره حوادث مرتبط با بنیادگرایی صحبت میکند، قضاوت درستی از این مسائل ندارد. کامرون نیز صحبتهای خود را با این مسئله آغاز کرد: «باید بگویم که من هم درباره نامزد حزب کارگر نگرانی دارم.» مخالفان نخستوزیر با عصبانیت به این موضوع واکنش نشان داد. تعداد زیادی از نمایندگان حزب کارگر بر این باورند که محافظهکاران درباره انتخابات شهرداریها با ایما و اشاره و زبان نشانهها به جلو میروند و عقاید خود را بهصورت کاملاً عیان مطرح نمیکنند و تلاش دارند که چهره صادق خان را چهره ای مرتبط با تندروهای اسلامی نشان دادند تا توجه مخالفان اسلامگرایی در لندن را به خود جلب کنند. آنها این صحبتهای کامرون را آخرین تلاش محافظهکاران برای رسیدن به این هدف میدیدند. به همین دلیل به ناگهان صدای فریادی از یکی از نیمکتهای مرتبط با نمایندگان حزب کارگر بلند شد: «نژادپرست!» کامرون این فریاد را نشنیده گرفت و به ادامه صحبتهایش پرداخت. و بعد از آن دوباره فریاد دیگری بلند شد. بعد از این بود که ردی از نگرانی بر صورت نخستوزیر نقش بست. او عینکش را به چشم گذاشت و چند لحظهای صبر کرد اما صدای فریادها تشدید میشد. کامرون در نهایت گفت: «آنها فریاد میزنند چون نمیخواهند حقیقت را بشنوند.»
مسائل انتخاباتی در لندن این روزها به شدت به زشتی گراییده است. پدیدهای که باید نشاندهنده تفاوت مثبت در زندگی در لندن باشد و نشاندهنده همزیستی مردم از هر نژاد و طبقهای در این شهر که به «پایتخت جهان» مشهور شده باشد، به مسابقهای بین دو نژاد یعنی پسر یک پاکستانی راننده اتوبوس و یک سفیدپوست ثروتمند از طبقه بالا تبدیلشده است. این مسائل نشان میدهد که باید به دنبال این مسئله باشیم که تصویری که از «پایتخت جهان» به جهان عرضه میشود، چه نوع تصویری است.
باراک اوباما، رییسجمهور آمریکا یکی از کسانی بود که این چهره زشت از لندن را در هفته گذشته و در هنگام سفرش به انگلستان به خوبی مشاهده کرد. بوریس جانسون، شهردار لندن در زمانی که اوباما در این شهر به سر میبرد، او را رییسجمهوری «نیمه کنیایی» معرفی کرد که «مانند گذشتگانش از امپراتوری انگلستان خوشش نمیآید». این صحبتها باعث شد هیئت آمریکایی از تعجب ابرو بالا بیندازند و انگلیسیهای جناح چپ نیز غرق در شرمساری و همچنین عصبانیت شوند. این نحوه رفتار همیشه در بین جناح راست و همچنین محافظهکاران وجود داشته است. صادق خان، بهعنوان یک مسلمان همیشه در معرض چنین رفتارهایی از سوی محافظهکاران بوده است. او که پنجمین فرزند از هشت فرزند خانوادهای پاکستانی بوده است در فاصله زمانی کمی بعد از تولد، به همراه پدر و مادرش به انگلستان مهاجرت کرد. او در انگلستان وکیل حقوق بشر شد و زمانی که به عالم سیاست وارد شد، به راحتی مدارج ترقی را طی کرد. در طول سه سال، گوردون براون، نخستوزیر آن زمان، اورا بهعنوان وزیر ارتباطات معرفی کرد و به دومین بریتانیایی- پاکستانیای تبدیل شد که در دولت خدمت میکنند. بعد از کمی قرار شد بهعنوان وزیر حمل و نقل معرفی شود اما با زوال قدرت حزب کارگر و روی کار آمدن محافظهکاران در سال 2010، این پست به او پیشنهاد نشد. با این حال از همان زمان مشخص بود که او قصد دارد خود را برای شهرداری لندن نامزد کند.
تلاش اعضای حزب توری (Tory) برای ممانعت از ورود او به این سمت، شامل هدف قرار دادن دو گروه از افراد در لندن و حومه آن بود: گروه اول افرادی بودند که در بیرون از لندن و درحاشیه پایتخت زندگی میکردند و از فضای چند فرهنگی داخل لندن لذت نمیبردند. دومین گروه نیز اقلیتهای قومی از جنوب آسیا بودند که حس میکردند شهردار مسلمان نمیتواند به خوبی از آنها حفاظت کند. این تاکتیک بسیاری از محافظهکاران را نا امید کرد. آنها بهدنبال شهرداری، زاک گلداسمیت بهعنوان کاندیدای اعتدالگرای جناح محافظهکار بودند. گلد اسمیت جوان است، به خوبی صحبت میکند، چهره ای مناسب دارد و بسیار ثروتمند است. او در مسائلی نظیر حفاظت از محیطزیست بسیار فعال بوده و در عین حال برای گرفتن حق دیدار و گفت و گوی تلفنی مردم با نمایندگانشان در پارلمان به خوبی جنگیده است. افراد کمی انتظار داشتند که او سیاستهای دونالد ترامپ در کمپین انتخاباتیاش را به لندن وارد کند. با این حال سیاست، سیاست است و به نظر میرسد این سیاستها و همچنین هدف قرار دادن ساکنان حاشیه لندن، قرار است ضعف او را در رقابت با خان، بپوشانند. این محلهای حاشیه شهر که مکان استقرار خانوادههای ثروتمند و سفیدپوست لندن است، همیشه رأی قابل توجهی را به حساب محافظهکاران ریخته است. در انتخابات شهرداریها در سال 2012 این رأیها سهم قابل توجهی در انتخابات داشت. برای به دست آوردن دوباره این رأیها، تیم گلد اسمیت سعی میکند هر جا که امکان داشته باشد، صادق خان را به تندروها مرتبط کنند. بهعنوان مثال شخص کامرون زمانی که میخواست این سیاست را در پارلمان دنبال کند، سعی کرد او را به یکی از امامان تندرو به نام سلیمان غنی مرتبط سازد اما خبر نداشت که این امام، سال گذشته و در جریان رقابتهای انتخاباتی برای پارلمان، از نامزد رقیب صادق خان در حزب محافظهکار، اعلام حمایت کرده بود. اعضای حزب محافظهکار پا را فراتر از این گذاشتند و اعلام کردند که صادق خان بهعنوان وکیل حقوقی با لوییس فراخان، رهبر سیاهپوستان گروه ملت اسلام (Nation of Islam) همکاری میکرده است. در هر صورت تاکنون مواضع و سیاستهای خان مشخص بوده و مردم در مقابل، از سیاستهای گلداسمیت خبر ندارند چراکه سیاستش بر مبنای رقابت با خان است و نکته جدیدی در بر ندارد.
نکته جالب دیگری که در مبارزات انتخاباتی گلد اسمیت و توریها وجود دارد، هدف قرار دادن گروههای اقلیت مذهبی در داخل لندن است. آنها امیدوارند مجادله تاریخی بین هندوها و مسلمانان را دوباره مطرح کرده و مبارزهای در سطح لندن در این خصوص به راه بیندازند تا از رأی هندیها برای خود بهره ببرند. ماه گذشته ماشین تبلیغاتی حزب توری، بر روی این مسئله تأکید میکرد که صادق خان، سال گذشته مسابقه رالی در لندن را که توسط نارندرا مؤدی نخستوزیر هندوستان ترتیب داده شده بود را از دست داد و در این برنامه شرکت نکرد. این مسئله نیز به خوبی پر رنگ شده است که صادق خان معتقد به مالیات بر «جواهرات خانوادگی» است. البته مالیات بر ثروتی اصلاً وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد اصلاً نمیتوان تصور کرد که این مالیات بر جواهرات خانوادگی تأثیرگذار باشد و با بتواند اصلاً این نوع از جواهرات را تعریف کند اما در هر صورت گروه تبلیغاتی گلد اسمیت بر روی این کلیشهها به خوبی کار میکند و از صادق خان برای رأیدهندگان لندنیها باریشههای قومی غرب و جنوب آسیا، تهدیدی واقعی میسازد. حقیقتی جالب در مورد واژه «تندرو» در انگلستان وجود دارد. این واژه را میتوانید در هر مسئلهای مرتبط با حزب کارگر مشاهده کنید. زمانی هم محافظهکاران این لقب را به جرمی کوربین داده بودند و هنوز هم سعی دارند از آن برای انتخابات شهرداری در این کشور استفاده کنند. باید دید آیا نتایج انتخابات شهرداری و شوراهای شهر در راستای سیاستهای حزب محافظهکار هست و یا اینکه حزب کارگر با وجود همه اتهاماتی که به آن وارد شده میتواند لندن را به تسخیر خود در آورد.
فارین پالیسی
منتشر شده در: روزنامه حمایت
ارسال یک دیدگاه