به گفته کارشناسان در نشست خبرگزاری مهر، تایوانی‌ها مخالف مداخله نظامی آمریکا و حامی بازگشت به سرزمین مادری‌اند اما گزینه باب میل آمریکا، تنش‌افروزی و نظامی‌گری است.

بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که بزرگ‌ترین صحنه تقابل در دنیای کنونی شرق آسیا است چرا که چین به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی پتانسیل لازم برای کنار زدن آمریکا از محوریت نظام جهانی را دارد. آمریکا نیز با علم به این مسئله در چند سال اخیر با کاهش حضور در غرب آسیا بیشترین تمرکز خود را بر شرق آسیا گذاشته است. در این میان تایوان به کارت بازی آمریکا برای فشار بر چین تبدیل شده است. چین نیز با تاکید بر حاکمیت خود بر تایوان هر گونه تلاش برای جدایی این جزیره را محکوم کرده است. سفر اخیر «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان بار دیگر این جزیره را در کانون مسائل بین الملل قرار داد. در روزهای اخیر نیز گروهی از نمایندگان کنگره آمریکا با سفر جنجالی و تحریک آمیز خود به این جزیره، بر خشم سران پکن افزوده اند. با نگاهی به تحولات فوق الذکر، این فرضیه مطرح و تقویت می‌شود که آمریکا و چین در مسئله تایوان و شرق آسیا ممکن است به رویارویی محدود نظامی روی بیاورند.

اهمیت این مسئله باعث شد که خبرگزاری مهر در پرونده‌ای تحت عنوان «نبرد عقاب و اژدهای زرد» ۱۳ مطلب در قالب‌های مختلف منتشر کند. همچنین در این راستا، نشستی با حضور دکتر «حامد وفایی» استاد دانشگاه تهران، دکتر «ثمانه اکوان» پژوهشگر مسائل آمریکا و دکتر «عزیزالله حاتم زاده» پژوهشگر اندیشکده ایران یوریکا برگزار شد تا دورنمای تقابل آمریکا و چین در شرق آسیا مورد واکاوی قرار گیرد.

پیشتر بخش نخست نشست منتشر شد و بخش دوم و نهایی آن در ادامه خواهد آمد؛

* نظر دوستان بر این بود که سخت است گزینه حمله نظامی چین را متصور شویم اما به طور خاص در این میان جنگ اوکراین به نظر ادراکی را برای چین ایجاد کرد مبنی بر اینکه در آن دام و زمین بازی که آمریکا طراحی می‌کند، بازی نکند. چرا که عده‌ای معتقدند روسیه در این دام گرفتار شد و دقیقاً همان کاری را کرد که آمریکایی‌ها می‌خواستند. بایدن از چند ماه قبل از حمله اوکراین مطرح می‌کرد که روسیه به اوکراین حمله می‌کند و به نوعی شرایط را فراهم کردند که این جنگ اتفاق بیفتد. جنگ اوکراین چه تأثیراتی در نگاه چینی‌ها داشته و اینکه آیا سفر اخیر خانم نانسی پلوسی به تایوان برای سنجش تاب آوری پکن بوده یا اهدافی دیگر داشت؟

اکوان: نکته اول اینکه با توجه به اتفاقاتی که رخ داد، آمریکا به این نتیجه رسید روسیه به اوکراین حمله می‌کند؛ حمله‌ای که در پی تحریکات ناتو انجام گرفت و آنها از اینکه روسیه از نظر نظامی ضعیف بشود هم خوشحال بودند. حمله نظامی به اوکراین، فرستادن تسهیلات مختلف، ایجاد ائتلاف غربی علیه روسیه با تحریم‌ها، درسی برای چین بود که به تایوان حمله نکند و یا حلقه محاصره تایوان را بیشتر از این تنگ نکند اما اتفاقاً برخلاف این درسی که آمریکا قصد داشت به چین بدهد، درس برای تایوان شد. چون تایوان دید اگر قرار باشد با چین مقابله کند یا بخواهد به تحریکات آمریکا ادامه دهد، کشور خودش نابود می‌شود.

اوکراین به رغم رویارویی نظامی با روسیه، با دیپلماسی تلاش کرده که غلات خود را صادر کند. اوکراین از نظر نظامی همچنان ضعیف است. در گزارشی پنتاگون اعلام کرده بود از تمام کمک‌های نظامی و نقدی که آمریکا به اوکراین کرده، یک سوم آن به اوکراین رسیده و در این میان مفاسد اداری و مفاسدی که در خود پنتاگون و ارتش وجود دارد، همان بلایی را ایجاد کرد که یک زمانی در افغانستان مشاهده کرده بودند. آنهایی که برای گزارش درباره فساد در افغانستان فرستاده بودند، خودشان هم دچار فساد شدند. چیزی حدود ۸ -۹ میلیارد دلاری که برای تجهیزات نظامی و کمک مالی برای اوکراین فرستادند، ۳ میلیارد دلار رسیده و بایدن به تازگی دوباره اعلام کرد که می‌خواهد ۴ میلیارد دلار دیگر کمک کند؛ مسئله‌ای که برای تایوان درس عبرت شد.

آمریکا با اینکه تحریک و تشویق می‌کند تا تایوان مقابل چین بایستد اما این منطقه تایوان و اقتصاد آن است که اگر ماجرا فاز نظامی، جنگ جهانی یا جنگ اتمی بگیرد، نابود می‌شود. این درس عبرتی است برای تایوان که حداقل منافع خودش را در این بین در نظر بگیرد. جنگ بین دو تا ابرقدرت به صورت نیابتی با جنگ بین دو کشور معمولی و دو همسایه ای که با همدیگر دعوا می‌کنند کاملاً متفاوت است. آنها هم ابرقدرت اقتصادی هستند و هم از تسلیحات اتمی برخوردارند.

چینی‌ها از قبل کلاً سیاست شأن در مقابل آمریکا سیاست محتاطانه ای بوده است و از این به بعد هم احتیاط بیشتری می‌کنند چون می‌خواهند در دامی که آمریکا برای روسیه با هدف کاهش توان نظامی پکن انداخت، در این دام نیفتند. چینی‌ها سعی می‌کنند که کج دار و مریز موضوع را پیش ببرند. اشاره‌ای هم که کردم که بالاخره سناریو چه چیزی هست و چکار می‌خواهند بکنند به نظر من همانطور که رئیس جمهور چین که در المپیک زمستانی و در سالگرد حزب کمونیست صحبت کرد، فحوای کلامش این بود که پکن درست است رزمایش‌های نظامی برگزار می‌کند، نیروهایش در مرز مستقر هستند اما همه احتیاط‌های لازم در مورد شکل گرفتن جنگ را انجام می‌دهد. چین با رزمایش‌های خود، قدرت نمایی هم می‌کند اما در نهایت چیزی که پکن به دنبال آن است و آقای شیء جین پینگ چند مورد به طور مختصر به آن اشاره کرد این است که مردم تایوان به این نتیجه برسند باید به سرزمین مادری برگردند.

الان محاصره‌ای که تایوان شده و محاصره اقتصادی هم هست، یک سری کالاها و مواد غذایی هم به آنها نمی‌رسد و احتمال اینکه این مسائل بیشتر بشود، دور از ذهن نیست. از طرفی مردم تایوان هم همگی موافق اقدامات آمریکا و رویایی با چین نیستند امکان اینکه درگیری‌ها و تنش‌های داخلی در تایوان شکل بگیرد و به اعتراضات خیابانی منجر بشود، وجود دارد. چین این شرایط را اینقدر می‌خواهد طولانی کند که مردم تایوان خودشان به این نتیجه برسند باید به سرزمین مادری برگردند. راهکارهایش هم همین است. تحریم اقتصادی البته نه به صورت کامل که کشورهای غربی جای چین را پر بکنند. بنابراین در کنار فشارهای سیاسی، فشارهای فرهنگی و اجتماعی نیز وجود دارد چون مردم تایوان همان مردم چین هستند و اتفاقاً خیلی‌هایشان هم موافق پیوستن به سرزمین مادری هستند ولی دولتی که آنجا سر کاراست با مطالبه آنها مخالفت می‌کند.

بنابراین هر چقدر که زمان بگذرد به نفع چین است و آمریکا به این نکته پی برده است. اگر این حمله نظامی یا تنش‌ها و درگیری‌ها در منطقه تا دو سال آینده اتفاق نیفتد چین کاملاً از جا بلند شده و توانسته آن بحران اقتصادی ناشی از کرونا را از بین ببرد و آمریکا این را می‌داند و سعی می‌کند در این بین بحران‌های کوچکی ایجاد کند.

سفر خانم پلوسی از یک بابت مهم است و آن هم این است که شخص مهمی است. البته مقامات زیادی از آمریکا به تایوان رفته و با مقامات آنجا دیدار و گفت وگو کرده اند. هیچ کدام از آنها در حد خانم پلوسی نیستند اما بیش از اینکه جایگاه خانم پلوسی به عنوان رئیس مجلس نمایندگان اهمیت داشته باشد، بیشتر خود شخصیت خانم پلوسی مد نظر چین بود چون خانم پلوسی به شدت ضد چین است و تمام سخنرانی‌هایش در ضدیت با پکن و در جهت حمایت از آمریکا در مسئله چین است. اتفاقاً اگر بخواهیم در بعد داخلی آمریکا نگاه بکنیم، دیدگاه او به موضع جمهوری خواهان خیلی نزدیک است. چون انتخابات کنگره را هم در پیش دارند و دموکرات‌ها خیلی عقب هستند و احتمال جنگ داخلی وجود دارد، دیدگاه این دو حزب در حوزه سیاست خارجی به هم نزدیک می‌شود که فضای سالم و آرامی در جریان انتخابات ایجاد کنند. الان در مورد ایران و در مورد بازگشت آمریکا به برجام هم هر دو حزب تقریباً یک حرف می‌زنند.

در مورد چین هر دو حزب سعی می‌کنند یک حرفی بزنند، در مورد روسیه تمام لوایح برای کمک مالی به روسیه به صورت دو حزبی پیش می‌رود ولی در حوزه مسائل داخلی به شدت با هم مشکل دارند. آنها در مورد مسائل فرهنگی نیز با هم مشکل دارند به نحوی که هشتگ های جنگ داخلی در آمریکا دارد راه می‌افتد. ولی حداقل از این بابت سعی می‌کنند که یک انسجامی را از آمریکای واحد به کل دنیا نشان بدهند در صورتی که در داخل اصلاً این گونه نیستند.

* در جریان صحبت‌ها، استدلال‌هایی که صورت گرفت گزینه نظامی و جنگ را تقریباً رد شد. حال سوالی که پیش می‌آید این است که سرنوشت تایوان چه می‌شود؟ آیا واقعاً این زخم برای چین همیشه سر باز می‌ماند که به عنوان یک ابزار فشار از سوی آمریکا علیه چین استفاده بشود؟ سناریوهایی که در این مورد خواهیم داشت، برای حل مسئله تایوان به چه صورتی است؟

وفایی: آقای شیء جین پینگ چند سال قبل این جمله اش معروف است که گفت «به هر حال الحاق تایوان به چین انجام خواهند شد ولی نه از راه نظامی». اصلاً چین دنبال حمله نظامی نیست. چون تایوان یک جزیره کوچکی است در جنوب چین و یک قوم هستند و ظرفیت برای پیوستن خیلی بیش از عدم پیوستن است.

ملاحظاتی که در تایوان برای نپیوستن به چین حاکم است عمدتاً ناظر به فضای سیاسی، آزادی بیان و این جور مباحث است. بحث اقتصادی مطرح نیست، بحث امنیتی – نظامی خیلی کم مطرح است. بیشتر همان فضای هنگ کنگ است یعنی آن اتفاقاتی که در هنگ کنگ در سال‌های اخیر افتاد و آشوب و شلوغ کاری‌هایی که آنجا انجام گرفت، یک پیامی برای تایوانی‌ها داشت؛ پیامی با این محتوا که حواستان باشد این مدل «یک کشور، دو نظام» که در هنگ کنگ حاکم است، چینی‌ها علاقه مند هستند این مدل در تایوان هم انجام بشود یعنی پرچم چین بالا برود و پرچم تایوان هم کنار آن برافراشته شود.

آمریکا همه تلاشش این است که این اتفاق نیفتد ولی به نظر می‌رسد که در آینده چون ابزار چینی‌ها اقتصاد است با محدودیت‌ها و سناریوهایی که چینی‌ها برای تایوان می‌چینند، شرایط این جزیره سخت‌تر خواهد شد. به عنوان مثال تایوان همانند سوئیس کوچک است. چقدر سوئیس تاب آوری دارد که موشک کروز از فراز این کشور رد بشود؟ چقدر تاب آوری دارد که مواد غذایی شأن را از آنها نخرند؟

مناطقی را هم که چین برای مانور تعیین کرده خیلی جالب توجه است. در ۴ بخش کاملاً در حریم هوایی و دریایی تایوان این اتفاقات افتاده و کاملاً محاصره است. مردمی که در یک جزیره هستند و رفاه برای آنها اصل مهم است، چقدر حاضرند هزینه بدهند؟ با وجود اینکه حکومت چین به آنها گروهک جدایی طلب می‌گوید اما آنها دنبال مبارزه و این قبیل برنامه‌ها نیستند.

شخص شیء جین پینگ که رهبر چین و فرمانده کل قوای این کشور است گفته که این الحاق باید انجام شود. از زمان انقلاب کمونیستی در چین هم کلی پوستر و تبلیغات انقلابی داشتند که ما بالاخره این جزیره را می‌گیریم. علت آن هم این بود که وقتی آنجا انقلاب شد، ضدانقلاب داخل تایوان پناه بردند.

این راهم در نظر بگیریم که آن فضای رادیکالی که اوایل بود الان خیلی فروکش کرده یعنی نسل جدید سر کار آمده است. نسل جدید در چین اصلاً دنبال جنگ نیست بلکه دنبال سود اقتصادی، رفاه در زندگی مردم است و خیلی هم از این شرایط رضایت دارد. آن طرف در تایوان هم همینطوری است یعنی نسل مستقر در تایوان، نسلی است که در ناز و نعمت بزرگ شده و نسل اولی‌هایشان که انقلابی و ژنرال بودند، اینها یا از دنیا رفته اند یا دیگر نقشی در سیاست تایوان ندارند. این که این دو تا نسل چه وقت با هم دست می‌دهند این را در آینده باید ببینیم که تحولات به چه سمت و سویی می‌رود.

اما راجع به رویکرد چین هم چند نکته عرض بکنم. چینی‌ها به عنوان قدرت اقتصادی جهانی و به عنوان کشوری که برنامه‌هایی را برای آینده نظام بین الملل در نظر دارد این چند سال اخیر طرح «یک پهنه، یک راه» را مطرح کردند. چین در این پروژه دوگانه فضای اقتصادی و امنیت اقتصادی را مدنظر دارد. این پروژه چینی‌ها در خشکی از غرب این کشور شامل افغانستان و پاکستان و غیره تا شرق اروپا حرکت می‌کند. این یک پهنه است که چین دارد روی این کار می‌کند و برنامه ریزی مفصلی را برای این حوزه دارد انجام می‌دهد.

من امیدوارم جمهوری اسلامی هم برنامه بلندمدت خودش را تعریف کند و بتواند یک سری پروژه‌ها و یک سری برنامه‌های بلندمدت را با چین گره بزند؛ همان کاری که صهیونیست‌ها، سعودی‌ها و ترک‌ها می‌کنند.

در دریا باز آنجا هم بحث اقتصاد و امنیت اقتصاد مطرح است. پهنه‌ای که راه دریایی آنجا مطرح شده و تایوان هم جزو آن است. یک سفره‌ای را چین پهن می‌کند. کشورهای «آ. سه. آن» به اندازه کافی از این سفره بهره می‌برند. به مثابه اینکه چین به دلیل نفوذ اقتصادی خود، یک کیکی را وسط سفره می‌گذارد تا هر بازیگر سهمی از آن بردارد. البته این نگاهی است که امروزه در محیط داخلی چین حاکم است.

حکومت چین به این نتیجه رسیده است که این کیک اقتصادی، توسعه اقتصادی یک دستاوردهایی دارد که همه این منافع را برای حکومت، ارتش یا حزب کمونیست بر نمی‌دارد. اصلاً این جزو سیاست‌های اقتصادی است که از کیک اقتصادی، یک بخشی باید به مردم برسد. این یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر اینها هم باید از این کیک برداشت بکنند. چینی‌ها همین نگاه را در حوزه خارجی هم دنبال می‌کنند.

تایوان به عنوان یک کشوری که توسعه اقتصادی و رفاه برایش مهم است، باید دید که چقدر می‌خواهد از این کیک بی بهره بماند؟ چون بهره که مشخص است. یعنی رادیکال شدن فضا نشان می‌دهد که تایوان باید از این کیک اقتصادی که چین در راه ابریشم دریایی تعریف می‌کند، بی بهره بماند. به نظر من تایوان تاب آوری اش برای بی بهره ماندن از این کیک اقتصادی خیلی زیاد نیست.

ضمن اینکه حالا باید ببینیم برای این راه، اروپایی‌ها چقدر حاضرند هزینه کنند. یعنی اروپا و آمریکایی که درگیر صدها بحران مالی و مشکل هستند، چقدر حاضرند که تایوان را حمایت اقتصادی بکنند؛ تایوانی که الان چین هم دور آن را گرفته است.

به نظر می‌رسد که این فضای شکننده پایدار نخواهد بود یعنی این نه به نفع تایوان و نه به نفع منطقه است. مگر اینکه آن ضلع سوم یعنی نیروهای فرامنطقه ای بر اساس منافع خودشان بخواهند حرکتی را انجام بدهند. این را در جنوب شرق آسیا هم روحیات مردم خیلی به سمت خشونت و ستیز نیست و هم اینکه در این منطقه چتر اقتصاد باز است. کشورهای جنوب شرق آسیا مثل سنگاپور و مالزی به هیچ وجه دنبال جنگ نیستند و همه تلاششان را می‌کنند که بر تنش‌ها افزوده نشود.

به نظر می‌رسد آن صحبتی که آقای شیء جین پینگ کرده خیلی واقع گرایانه است. به این معنا که تایوان به هرحال به چین متصل خواهد شد ولی بدون جنگ؛ یا از طریق اقتصاد یا با فشار و یا به هر شکل دیگری. اردوگاهی که حامی تایوان است، دوران اوج و شکوفایی اش گذشته است. آمریکایی‌ها الان در دوران چالش‌های خودشان به سر می‌برند. اوج دوران آمریکا دوره کلینتون بود که از آن به بعد آرام آرام در روند نزولی قرار گرفت. از آن طرف چین که اردوگاه مقابل تایوان است در دوران شکوفایی خود به سر می‌برد. اگر چند سال کرونا را کنار بگذاریم، سیر اقتصادی چین رو به بالا است و پیش بینی می‌شود که این کشور قدرت اول اقتصادی جهان شود.

مجموع اینها را که در نظر می‌گیریم به نظر می‌رسد که تایوان نهایتاً با چین به یک مصالحه‌ای دست پیدا بکند. اینکه شکل مصالحه چگونه است ما باید در انتظار تحولات آتی در نظام بین الملل باشیم اما چین سناریوی «یک کشور و دو نظام» برای تایوان دارد که به آن خیلی علاقه مند شده است چون در هنگ کنگ عملیاتی شدن آن را دیده است.

به نظر می‌رسد که برای تایوان هم یک همچنین سناریویی مد نظر چینی‌ها است. حالا اینکه آیا تایوانی‌ها این را می‌پذیرند یا قدرت‌های ثالث اجازه می‌دهند یا خیر، یک بحثی است که باید گذر زمان آن را به ما نشان بدهد.

* بحث تنش بین آمریکا و چین بر سر تایوان به مسائل داخلی آمریکا گره می‌خورد. انتخابات میان دوره‌ای آمریکا هم نزدیک است و طبق نظرسنجی‌ها احتمال اینکه جمهوری خواهان برنده انتخابات بشوند، خیلی زیاد است. سوخت در آمریکا خیلی گران شده و بحث تورم هم جدی است. سفر اخیر بایدن به منطقه نیز در همین راستا ارزیابی شد که بایدن به دنبال این بود تا حدودی بتواند بخشی از ناکامی‌های دموکرات‌ها را جبران و برای نمایندگان دموکرات سبد رأی را سنگین‌تر کند. برخی‌ها معتقدند سفر نانسی پلوسی هم از این زاویه قابل بررسی است که با سفرش به تایوان به نوعی رقیب قدرتمند آمریکا را ضعیف جلوه بدهد و از این بابت برای افکار عمومی آمریکا از طرف طیف دموکرات، یک قدرت نمایی داشته باشد. آیا این می‌تواند با واقعیت همخوانی داشته باشد؟

اکوان: با نزدیک شدن به موعد انتخابات، ریاست جمهوری که سر کار است و می‌خواهد دوباره رأی بیاورد یا حزبش در انتخابات بعدی کنگره پیروز شود، روی آن قسمت‌هایی که ضعف داشته یک سری اقداماتی را انجام می‌دهند که روی آن را بپوشاند یا بگوید من مثلاً داشتم تلاش می‌کردم که این اقدامات را انجام بدهم.

بایدن در حوزه سیاست خارجی یک دولت کاملاً شکست خورده است. از همان روزهای اول که خروج آمریکا از افغانستان با آن وضعیت رقم خورد؛ ماجرای روسیه که فکر می‌کردند خیلی زود می‌توانند بحران اوکراین را تمام و مسکو را به عقب نشینی وادار کنند. همچنین با تحریم‌ها به سرعت اقتصاد روسیه را فلج بکنند اما این اتفاق نیفتاد. در ماجرای ایران فکر می‌کردند آن توافق مد نظر ترامپ و تسلیم ایران رقم خواهد خورد اما الان دموکرات‌ها از آن مواضع عقب نشسته اند.

رابطه خود را با عربستان سعودی نتوانستند درست بکنند. بایدن به ریاض رفت ولی دست خالی برگشت. همه اینها باعث می‌شود که بایدن در زمانی که به انتخابات نزدیک می‌شود یک دستاورد در حوزه سیاست خارجی بخواهد و نیاز داشته باشد. حتی در جریان سفر به عربستان و گفت وگو با آل سعود دیدند که نمی‌توانند قیمت نفت و بنزین را در داخل آمریکا کاهش بدهند. جمهوری خواهان سر همین قضیه دولت بایدن را تحت فشار گذاشتند و گفتند ما خودمان در داخل تولید نفت داریم و تگزاس می‌تواند آن را تأمین بکند و قیمت بنزین را کاهش بدهد ولی دموکرات‌ها تاکید دارند به دلیل شعارهای حوزه تغییرات آب و هوایی نمی‌خواهیم این کار را بکنیم. آنها دست به دامان محمدبن سلمان که آن فجایع حقوق بشری را در کارنامه اش دارد، شدند ولی با این وجود نتیجه نگرفته و دست خالی برگشتند.

در حوزه اجتماعی هم این درگیری‌ها وجود دارد. مردم به شدت با همدیگر درگیر شده اند یعنی آن درگیری سیاسی که در بدنه دو حزب دموکرات و جمهوری خواهان وجود داشته، وارد جامعه شده و از بدو سال ۲۰۲۰ تا کنون بر شدت آن افزوده شده است. علاوه بر انتخابات کنگره، از سال آینده نامزدهای انتخاباتی برای سال ۲۰۲۴ مشخص می‌شوند. خیلی از آنها از اکنون معرفی می‌شوند. انتخابات ریاست جمهوری اتفاقاً برای آنها از انتخابات کنگره مهمتر است.

دولت بایدن و شخص او بسیار ضعیف هستند؛ پیرمردی است که حتی کت خود را هم نمی‌تواند بپوشد. از لحاظ سلامت روانی مشکل دارد و حزب دموکرات نامزد دیگری برای این پست ندارد. خانم «کامالا هریس» را به عنوان معاون اول بر سر کار آوردند و فکر می‌کردند می‌تواند جانشین بشود حتی بایدن را سال آخر کنار بگذارند خانم هریس بیاید و اوضاع را دست بگیرد و محبوبیت بدست بیاورد. در صورتی که هریس حتی نتوانست دفتر خودش را هم اداره بکند و در تمام ماموریت‌هایی که به او داده شد، شکست خورد. دموکرات‌ها اینک مشکل بحران برای نامزد جدید دارند.

از طرف دیگر مانع بزرگی مثل ترامپ بر سر راه آنها قرار دارد و مسئله حمله اف بی آی به خانه وی و…

اینک بحثی هم که در داخل آمریکا مطرح است به این موضوع برمی گردد که حتی اگر ترامپ در زندان هم باشد می‌تواند نامزد انتخاباتی باشد. یعنی از لحاظ قانون اساسی هیچ مشکلی ندارد. رئیس جمهور فقط باید زاده و مقیم آمریکا باشد و حزبش او را تأیید بکند. این سه شرط دارد و هیچ شرط دیگری نمی‌تواند کسی را از نامزدی انتخابات منع کنند. حتی ترامپ اگر به دلیل نگهداشتن اسناد دولتی در داخل منزل و تحویل ندادن آن به دولت بعد به سه سال حبس، محکوم بشود باز هم حزب جمهوری خواه می‌تواند رئیس جمهور را از داخل زندان معرفی بکند.

دموکرات‌ها در تمام مسائل اجتماعی و فرهنگی داخل آمریکا که می‌خواستند با تکیه بر آن ترامپ را زمین بزنند، شکست خوردند. در ماجرای سقط جنین که تمام ایالت‌های مختلف اعلام کردند قانون خودمان را داریم و قانونی که بایدن وضع می‌کند مورد توجه و ملاک عمل ما نیست. در مسئله حقوق همجنسگرایان همینطور، در مسائل اجتماعی درگیری‌های شکاف قومی- نژادی و همه اینها دموکرات‌ها تا حد زیادی شکست خوردند.

بنابراین آنها معتقدند که دست کم عرصه سیاست خارجی یک ستونی را برای آمریکا نگهدارند که حداقل از بیرون دچار فروپاشی نشوند تا بتوانند در داخل شرایط را کنترل کنند. این سناریو مطرح است که دولت بایدن یا تمام دموکرات‌هایی که الان می‌خواهند وارد کنگره بشوند از لحاظ مسائل سیاست خارجی چه در مقابل روسیه، چین یا ایران مواضع تندی دارند چون فکر می‌کند که این کار باعث ملی گرایی و اتحاد در داخل آمریکا می‌شود و می‌تواند مقداری جامعه را تکان دهد.

ولی در حوزه مسائل داخلی و انتخاباتی همچنان شکاف‌های نگران کننده‌ای وجود دارد. شکاف شدید در جامعه آمریکا از حالا به بعد دیدنی است و این پرسش مطرح می‌شود که اینها چطور با مسئله قومیت‌ها، سیاه پوست‌ها، زنان و مسائل فرهنگی می‌خواهند با همدیگر بجنگند و بعد هم مسائل سیاسی و اقتصادی را پشت سر بگذارند.

لینک مطلب در سایت خبرگزاری مهر