– در تاریخ نمونههای زیادی از قدرت طلبی و جاه طلبیهای امپراتورها، خانها، فرمانروایان و شاهان و در قرنهای اخیر، سردمداران کشورها، روسای جمهور و رهبران دیکتاتوری وجود دارد که در سر سودای فتح سرزمینهای بیشتری را داشتهاند. گاهی اوقات این کار برای فتوحات بیشتر و افزودن به قلمرو قدرت انجام میگرفته و گاه برای یافتن سرزمین! نوع برخورد انگلیسیها و اروپاییانی که به قاره آمریکا رفته بودند با بومیان این سرزمین، شاید به خاطر اینکه در سالهای بسیار دوری اتفاق افتاده، زیاد در اذهان و افکار عمومی دنیا به جا نمانده باشد اما نوع برخورد صهیونیستها با مردم فلسطین با وجود گذشت بیش از 60 سال، هنوز هم هر روز زنده و تازه در مقابل چشمان مردم دنیا قرار میگیرد. صهیونیستها امروز همان رفتاری را با مسلمانان فلسطین انجام میدهند که خودشان با بهانه چنین رفتاری که ادعا میکنند زمانی نازیها با آنها داشتهاند، بارها با مظلوم نمایی دست به گسترش اهداف سلطه طلبانه شان زدهاند. شاید بتوان دو عکس تاریخی را در این باره به خوبی کنار هم قرار داد.
اولین تصویر یهودیانی را نشان میدهد که با بازوبندهای سفید از دیگر شهروندان آلمان مشخص شده و مجبور به ترک خانهشان شدند و تصویر دوم اعراب فلسطین را نشان میدهد که چگونه مجبور به ترک خانهها و سرزمینشان شدند.
مروری بر تاریخ شکل گیری اسراییل و همچنین تسلط صهیونیستها بر فلسطین نشان میدهد تشکیل دولت یهود و یا اسراییل بدون حضور اعراب مسلمان، یا به بیان بهتر تصاحب یک سرزمین بدون توجه به خواسته ساکنان آن و حتی بیرون کردن و کشتن آنها از همان روزهای ابتدایی شکل گیری ایده سرزمین یهودیان، همواره مد نظر صهیونیستها و بنیانگذاران اسراییل و همچنین انگلیسیها بوده است.
حکومت انگلیس پیشنویس مستندی را در ژوئن 1917 میلادی آماده کرد و در آن دیدگاههای وزیر خارجهاش، «آرتور جیمز بالفور» را مد نظر قرار داد و تجربیات قدیمی او را درباره اسکان مهاجرین یهودی منعکس، و بر مفهوم احداث پناهگاه برای ستمدیدگان آنها تأکید کرد. این توافق سرانجام منجر به صدور اعلامیهی «بالفور» شد.
در ابتدای امر این خواسته به صورت شفاف و با صراحت توسط انگلیسیها بیان نمیشد اما صهیونیستها از این سکوت انگلیسیها به خشم آمده بودند. لرد بالفور در نشست 31 اکتبر 1917 کابینه انگلیس اعلام کرد:
«دولت اعلیحضرت پادشاه (انگلستان) به موضوع تأسیس وطن ملی یهودیان در فلسطین با نظر موافق مینگرد و برای رسیدن به این هدف، تمامی تلاشهای خویش و مساعی خود را به کار خواهد برد تا راه رسیدن به اهداف را هموار سازد. مشروط بر این که هیچ نوع اقدامی صورت نگیرد که به حقوق ملی و مذهبی جماعت غیریهودی در فلسطین و اصل حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر لطمه بزند».
این مسئله که حقوق اعراب باید مورد توجه قرار گیرد، بعداً با صراحت توسط صهیونیستها رد شده و دیگر به آن پرداخته نشد.
شورای عالی متفقین در تاریخ بیستم آوریل 1920 مقرر داشت که فلسطین تحتالحمایه انگلیس قرار گیرد، به شرط آن که این کشور به اجرای اعلامیه بالفور متعهد شود.
بعد از اعلامیه بالفور و به رسمیت شناخته شدن این اعلامیه در اجلاس سازمان ملل، انگلیس تلاش زیادی کرد که برای فلسطین مجلس تاسیس کند اما هر بار که این طرح به سمت اجرایی شدن میرفت، اعراب و مسلمانان به دلیل اینکه این طرح بر اساس سیاستهای استعماری انگلیس بوده و به نفع صهیونیستها تنظیم شده بود، از حضور و پشتیبانی از آن سر باز زدند. آنها خواستار حکومت ملی بودند و این در حالی بود که هر روز بر تعداد صهیونیستهایی که بعد از جنگ جهانی دوم به سمت فلسطین مهاجرت میکردند افزوده میشد. در نهایت این وینستون چرچیل بود که آب پاکی را به روی دستان فلسطینیان ریخت. او که وزیر مستعمرات انگلستان بود در سال 1923 کتاب منتشر کرده و نوشت : «حکومت بریتانیا نمیتواند با تأسیس حکومت ملی موافقت کند، چون تأسیس چنین حکومتی اجرای برنامه تأسیس وطن یهودیان در فلسطین را به تعویق میاندازد.»
در نهایت این جنگ جهانی دوم بود که عزم انگلیس برای آشکار ساختن ایده اصلی خود در تشکیل دولت یهود را آشکار ساخت. انگلیس همواره ادعا میکرد که در اداره کردن فلسطین، از سیاست بیطرفی پیروی میکند، اما جنگ جهانی دوم از ماهیت سیاست و اهداف استعماری آن کشور پرده برداشت. در این سال، انگلیس اجازه داد تا انتقال صهیونیستها به فلسطین ادامه یابد.
در دسامبر 1944، کمیته مرکزی حزب کارگر انگلیس، ضمن جلسه فوقالعادهای در لندن، اعلام کرد: «تبدیل فلسطین به کشوری یهودی و بیرون راندن مردم عرب آن به کشورهای مجاور لازم و ضروری است» و سرانجام در سال 1946 انگلستان با همکاری جنبش جهانی صهیونیسم، مسئله را در سازمان ملل متحد، برای یافتن راهکاری مطرح کرد. به این ترتیب بود که قطعنامه تقسیم فلسطین در تاریخ 29 نوامبر 1947 صادر شد.
در جریان کنگره بیست و دوم جنبش جهانی صهیونیسم، قبل از شکلگیری اسراییل و به رسمیت شناخته شدن آن در سازمان ملل، یعنی در سال 1946، «برنامه بالتیمور» (محور سیاست صهیونیستی) تدوین شد.
این برنامه، تشکیل دولت یهودی را که هدف اصلی بیانیه بالفور (قول مساعد انگلستان برای تشکیل دولتی یهودی در فلسطین) و سند قیمومیت است و همچنین تشکیل یک ارتش یهودی و برداشتن هرگونه محدودیتی برای خرید زمین در فلسطین توسط مؤسسات صهیونیستی را تضمین کرد.
تاریخ بعد از سال 1984 یعنی سال به رسمیت شناخته شدن اسراییل توسط سازمان ملل بارها مرور و بازخوانی شده است. میتوان دید بعد از این اقدام، چگونه صهیونیستها بارها دست به قتل عام و خون ریزیهای گسترده در فلسطین و غزه زدند. حالا از فلسطین جز نوار باریک غزه چیزی به جای نمانده است. با این حال به نظر میرسد صهیونیستها طاقت دیدن همین منطقه را نیز ندارند و سعی دارند با بیرون راندن اعراب از سرزمینهای اشغالی به رویای دیرینه بنیانگذاران صهیونیسم در دنیا یعنی شکلگیری دولت صهیونیستی جامه عمل بپوشانند.
منتشر شده در: روزنامه حمایت
ارسال یک دیدگاه