
روند استیضاح ترامپ سرانجام پس از ماهها نقشه کشیدن و فضاسازی رسانهای و بعد از آن تلاش برای اقناع افکار سناتورهای آمریکایی در نهایت با رای نمایندگان به حضور نیافتن شاهدان در این جلسات، با نتیجهای همراه شد که از همان ابتدای امر هم بخوبی هم توسط رسانههای آمریکایی و هم توسط شخص رئیسجمهور آمریکا پیشبینی شده بود: «یک هیچ بزرگ». استیضاح ترامپ نهتنها یک «هیچ بزرگ» برای دموکراتهاست، بلکه آبروی سیستم سیاسی این کشور را نیز برده و نشان میدهد نهتنها خواست و رای مردمی در این کشور از کمترین اهمیتی برخوردار نیست، بلکه حقیقت و بیان آن برای افکار عمومی این کشور نیز به هیچوجه در فضای سیاسی واشنگتن محلی از اعراب ندارد. با این حال دادگاه نمایشی استیضاح ترامپ در مجلس سنای این کشور درسهای خوبی برای آمریکاپژوهان به همراه داشت؛ درسهایی که بیان کردن آنها میتواند افکار عمومی دنیا را درباره ساختار و فضای سیاسی واشنگتن بخوبی دچار تحول کند. در این مطلب به گوشهای از این درسها که دنیا با نظاره دادگاه نمایشی استیضاح ترامپ به دست آورد، پرداخته شده است.
تعریف سیال منافع ملی در داخل آمریکا
اولین مسألهای که در مسأله دادگاه استیضاح ترامپ در مجلس سنا بخوبی به نمایش گذاشته شد، سیال بودن مفهوم امنیت ملی از دیدگاه مسؤولان سیاسی ایالات متحده است. یک روز رئیسجمهور این کشور به دلیل اینکه از مسؤول یک کشور خارجی درخواستی شخصی برای پیروزی در انتخابات آتی دارد، به خیانت متهم میشود و فردای آن روز در جلسه محاکمهاش، بنا بر این گذارده میشود که به دلیل حفاظت از منافع ملی، شاهدان خیانت او در دادگاه مجلس سنا حضور نیافته و به بیان شهادت خود نپردازند. برای توضیح این مسأله باید یک فرض جالب که در این دادگاه محقق نشد را در نظر بگیریم. در نظر بگیرید اگر دموکراتها جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ را برای شهادت به سنا فراخوانده بودند و در مقابل، جمهوریخواهان نیز از هانتر بایدن، پسر بایدن خواسته بودند برای توضیح درباره فعالیتهای اقتصادیاش به سنا برود، چه اتفاقی رخ میداد؟ رایجترین پاسخ به این سوال این است: هر دو نفر تا زبان باز میکردند، فساد اقتصادی و سیاسی حاکم بر ایالات متحده برای کل رسانههای دنیا که با اشتیاق تمام مشغول تماشای این دادگاه بودند آشکار میشد. با همین شواهد اندک نیز کاملا مشخص است که ترامپ برای پیروزی در انتخابات 2020 به دنبال استفاده از پرونده فسادهای مالی پسر جو بایدن، رقیب انتخاباتیاش در حزب دموکرات بوده و هانتر بایدن نیز در زمانی که پدرش معاون رئیسجمهور آمریکا بوده، مشغول استفاده از سمت پدر برای به راه انداختن تجارت خود در اوکراین بوده است. اما گفتن اینها به صورت مستقیم و علنی و با شواهد و مدارک متقن به دنیا تنها یک چیز را بیش از پیش ثابت میکند و آن فساد سیستماتیک در طبقات بالای سیاسی در واشنگتن است و این از هر خطری برای منافع ملی آمریکا خطرناکتر است. به همین دلیل است که رهبران 2 حزب در جلسات محاکمه ترامپ در مجلس سنا با تندی با یکدیگر برخورد میکنند و در جلسات پشت درهای بسته با هم توافق میکنند که نه خبری از پسر بایدن باشد و نه جان بولتون!
دموکراسی، جمهوری نخبگانی یا مرداب سیاسی؟
زمانی که هیلاری کلینتون در آرای عمومی انتخابات 2016 ترامپ را پشتسر گذاشت و توانست حدود 3 میلیون رای بیشتر نسبت به ترامپ کسب کند و با این حال آرای الکترال نتیجه انتخابات را معین کرد، مشخص شد که دموکراسی در آمریکا وجود ندارد. البته سیاستمداران آمریکایی نیز منکر چنین مسألهای نیستند و نظام سیاسی آمریکا را نه دموکراسی بلکه جمهوری نخبگانی میدانند. یعنی نه عامه مردم، بلکه نخبگان و منتخبان آنها میتوانند رئیسجمهور را مشخص کنند. جدای از اینکه این مسأله تا چه حد با آرمانهای لیبرال- دموکراسی که تا به حال آمریکا بارها و بارها کشورهای مختلف دنیا را برای رسیدن به آن محل تاخت و تاز نظامی خود قرار داده است، در تطابق یا در تضاد قرار دارد، باید به این نکته توجه شود که در مسأله استیضاح و تلاش برای برکناری رئیسجمهوری که متهم به سوءاستفاده از قدرت است، همین نخبگان با زد و بندهای سیاسی مانع از تحقیقات کامل و دقیق درباره این اتهامات شدند. نخبگان آمریکایی که قرار بود در مجلس سنا و مجلس نمایندگان جمع شده و نظارت بر عملکرد رئیسجمهور نیز داشته باشند، در مسأله استیضاح نتوانستند اراده مردمی را به نمایش بگذارند. در ابتدای مطرح شدن بحث استیضاح ترامپ در حدود 57 درصد از مردم آمریکا با استیضاح و برکناری وی موافق بودند. این عدد به مرور زمان کاهش یافت و به رقم 53 درصد رسید اما همین رقم باید نشان میداد که قرار است بحثهای بسیار دقیق و جنجالیای درباره عملکرد ترامپ در کاخ سفید در مجلس سنا صورت بگیرد اما از همان ابتدای امر نتیجه این جلسات نیز مشخص بود. حزب جمهوریخواه به نمایندگان خود در سنا اعلام کرده بود رای دادن به نفع استیضاح و برکناری ترامپ عدول از موازین حزب است و این کار با مجازات سنگین حزبی روبهرو خواهد شد. سناتورهایی که بسیاری از منابع مالی کمپینهای انتخاباتی خود را از حزب متبوعشان دریافت میکنند، جرات مخالفت با این خواست حزب را نداشتند و این شد نتیجه فرستادن نمایندگانی از نخبگان به مجلس سنا! این اقدامات نشاندهنده ویژگیهای همان مرداب سیاسیای بود که ترامپ بارها در کمپین انتخاباتیاش از آن یاد کرده بود. اما حالا او هم بهواسطه استیضاح و نیازش به سناتورهای جمهوریخواه که تا دیروز هر کدام را که رقیبش در انتخابات بوده یا از او انتقاد کرده بودند، با لفظی ویژه و دور از ادب سیاسی نواخته بود، خود عضوی از این مرداب سیاسی شده است.
منتشر شده در روزنامه وطن امروزفایل پی دی اف
ارسال یک دیدگاه