
ثمانه اکوان – دنیا در حال تماشای بزرگترین جنگ در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است. در یک سوی میدان، اوکراین قرار دارد که با اعتماد به غرب و به خصوص آمریکا، فکر عضویت در ناتو و استفاده از مزایای نظامی این اتحاد را در مقابل روسیه در سر داشت و آن سوی دیگر روسیه قرار دارد که میگوید آمریکا نباید با استفاده از کشورهای همسایه من، راههای تهدید و ایجاد پایگاه نظامی در اطراف کشورم را برای خود و متحدانش باز کند.
نظم بین المللی اما در این باره چه میگوید؟ نظم بین المللی به معنای حاکم بودن قوانین بین المللی بر فعالیت و اقدامات بازیگران مختلف بین المللی بر این عقیده است که قوانین بین المللی در این خصوص باید مد نظر قرار گیرد و در عین حال سازمانهای بین المللی همچنان باید نقش کنترل کننده و مدیریت میدان بین المللی را بر عهده داشته باشند تا از بروز بحرانهای بین المللی در جهان جلوگیری کنند.
در بررسی بحران اوکراین تنها به بخشی از قوانین بین المللی پرداخته شده است و آن حق نداشتن یک کشور برای حمله به همسایه خود و جدا کردن بخشی از سرزمینش در این حملات نظامی و یا برناممه داشتن برای تصرف خاک یک کشور است. بر اساس قوانین بین المللی روسیه نمیتواند به دنبال کشورگشایی باشد و مرزهای بین المللی فعلی را با تغییر مواجه سازد. با این حال در قوانین و عرف بین المللی مسئله دیگری نیز وجود دارد با عنوان اقدام پیشدستانه. این رویه تا پیش از این به کرات توسط آمریکا و متحدانش مورد استفاده قرار گرفته بود تا حملات خود به افغانستان، عراق و یا حتی لیبی را توجیه کنند. بر اساس دیدگاه آنها، آمریکا اعتقاد داشت (البته بدون ارائه کردن سندهای کافی) که ایالات متحده برای رفع خطر از سوی افغانستان، عراق و لیبی میتواند به آنها حمله کند و نظام سیاسیشان را دچار فروپاشی کند. ایالات متحده با توجیه اینکه اعضای القاعده در افغانستان حضور دارند و آنها اتفاق ۱۱ سپتامبر را رقم زدند، به افغانستان حمله کرد و کل خاک این کشور را به تصرف خود در آورد تاب لکه بتواند اعضای الاقعده را نیز شکار کند. آمریکا و متحدانش با این بهانه که عراق به دنبال سلاح کشتار جمعی است و قرار است از این سلاح علیه منافع آمریکا نیز استفاده کند، به این کشور حمله نظامی کردند. آمریکاییها به همراه ناتو با این بهانه که باید جلوی قذافی گرفته شود، به لیبی حمله کردند. اینها اقدامات پیشدستانهای بود که بر اساس عرف بین الملل در راستای زیاده خواهی غربیها و به خصوص آمریکا مورد استفاده قرار
رفتند.
روسیه نیز کمابیش از همین روش برای توجیه اقدام نظامی خود در اوکراین استفاده میکند: بر اساس ماده ۵۱ منشور سازمان ملل، هر کشوری میتواند برای دفاع از خود، حمله نظامی ترتیب دهد. اوکراین به روسیه حمله نظامی نکرده بود که مسکو بتواند به بهانه حمله نظامی، از خود دفاع مشروع داشته باشد اما دفاع مشروع روسیه، از مردم کشورش در مقابل زیاده خواهیهای غربی و به خصوص ناتو بود. اتحادی نظامی که قرار بود کل همسایگان روسیه را نیز به عضویت خود درآورده و از آنها پایگاهی برای انجام اقدامات خرابکارانه و نظامی علیه این کشور استفاده کند.
نظم جهانی بعد از جنگ سرد، از مدتها پیش در حال فروپاشی بود. نکته جالب در تحلیل رفتار روسیه و آمریکا در بحران اوکراین همین نکته است. قوانین بین المللی به دلیل بیتوجهی آمریکا، مدتها بود که دیگر کارآیی خود را از دست داده بودند. جهان در مقابل جنگ نامشروع یمن و همکاری آمریکا با عربستان در کشتار مردم بیدفاع این کشور واکنشی از خود نشان ندادو پیش از آن برای مردم افغاسنتان، عراق و سوریه و حتی کشوری مانند میانمار که ارتشای کشور دست به نسل کشی در بین مسلمانان زده بود، سکوت اختیار کرد. نظم بین المللی و توجه به حقوق بین المللی از مدتها پیش در حال از بین رفتن بود و اقدام روسیه در آغاز کردن جنگی جدید در منطقه اروپا، تنها حجاب نازک روی حقیقت اصلی موجود در نطم جهانی پس از جنگ جهانی دوم را برداشت.
نکته بعدی در از بین بردن نظم جهانی فعلی، نقش ساختارها و سازمانهای بین المللی در این میان است. سازمانهای بین المللی مانند سازمان ملل یا سازمانهای اقصادی بین المللی برای این به وجود آمده بودند تا بتوانند همراهی و همیاری بین المللی را افزایش داده و دنیا را از اقدامات یکجانبه، به سمت چند جانبه گرایی پیش ببرد. با این حل در بحرانهای مهم جهانی، سازمان ملل و نهادهای زیر مجموعه آن عملا کارآیی و توان لازم را برای مقابله با بحران از خود نشان ندادند. در جنگ عربستان علیه یمن، این سازمان عملا یمن را از صحنه روزگار محو کرده و هیچ نظری راجع به این جنگ نداشت. سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان نتوانستند جلوی جنگ، خونریزی و کشتار و حتی قحطی و گرسنگی را در یمن بگیرند. در مسئله مسلمانان میانمار همین رویه حاکم بود. در خصوص فلسطین و کرانه باختری نیز سالها مشاهده شده است که سازمانهای بین المللی عملا توان رویارویی و مقابله با زیاده خواهیهای غرب را ندارند زیرا خود زیر مجموعهای از عملیات غرب در جهان بوده و هویت مستقلی از خود ندارند. سازمان ملل در بحث تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه کشورمان و همچنین خروج غیر قانونی ایالات متحده از برجام نیز هیچ واکنشی نداشت، این در حالیست که برجام به تایید شورای امینت رسیده بود. تتمام این ساختارهای معیوب، سیاست زده و در اختیار و فرمان غرب، در نهایت بر اساس همان قوانینی که از ابتدای تشکیلشان وجود داشت، در خصوص اوکراین نیز ناتوان هستند. ناتوانی شورای امنیت در محکومیت حمله روسیه به اوکراین را در هیمن مسئله میتوان جستجو کرد. کشوری که از حق وتوی خود برای حمایت از جنگی که به راه انداخته استفاده میکند! یا حتی کشوری که برای حمایت از متحد خود در منطقه غرب آسیا، قطعنامههای محکومیت نسل کشی و آپارتاید بودن رژیم صیهونیستی را وتو میکند. همین ساختار معیوب است که نتوانسته برای دههها جلوی زیاده خواهی کشورهای قدرتمند از نظر سیاسی را بگیرد.
نگاهی به گذشته اقدامات آمریا در زیر سوال بردن قدرت و اختیارات سازمانهای بین المللی و تبدیل آنها به ابزاری برای پیشبرد منافع ملیاش، حالا کار را به جایی رسانده که کشوری مانند روسیه نیز از همین حقوق بین المللی و همین ساختار برای توجیه جنگ خود در اوکراین استفاده میکند زیرا، دنیا بر اساس آرزوهای آرمان گرایانی که بعد از جنگ جهانی اول تئوریهای خود را روانه کلاسهای روابط بین الملل میکردند، اداره نمیگردد، بلکه بر اساس منافع ملی کشورهای قدرتمندی اداره میگردد که ثابت کرده اند، دنیای جدید، دنیای واقعگرایان یعنی دنیای قدرت بیشتر، اقتدار بیشتر و خودیاری بیشتر است.