رسانهها معمولاً این برداشت را از اخبار مربوط به حوادث طبیعی دارند که هر خبر مربوط به این اتفاقات از سیل گرفته تا زلزله و حتی جنگ میتواند طیف وسیعی از مخاطبان را با خود همراه سازد. ضربالمثلی در آمریکا در فضای رسانهای غربی و بهخصوص آمریکا وجود دارد که بیان میکند: «اگر خونریزی باشد، توجه هم هست». این جمله در ناخودآگاه بسیاری از رسانههای آمریکایی وجود دارد و همین مسئله منجر به برخی دروغگوییهای رسانهای، غلو و یا بزرگنمایی حوادث و یا وارد کردن تعصب و نظرات سیاسی به مسائل و اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی مانند جنایت و جنگ میشود. بدین ترتیب مشاهده میشود که جنایات در آمریکا معمولاً با بزرگنمایی مسئله خشونت در جامعه و مسائل سیاسی مرتبط با آن همراه میشود و در اتفاقات طبیعی نیز منجر به القاء حس بیپناهی و عدم امنیت در بین مردم میشود.
معمولاً افکار عمومی در ایالاتمتحده بر این باور است که بر خلاف پوشش جنگها در سراسر دنیا، در خصوص اتفاقات طبیعی، رسانهها و خبرنگاران تمام تلاش خود را میکنند تا با صداقت و حس انساندوستی به پوشش اخبار بپردازند اما زمانی که وارد عمل پوشش رسانهای میشویم رویه دیگری را در این خصوص مشاهده میکنیم که روزنامه ایندیپندنت درباره آن گزارش مفصلی منتشر کرده است. این روزنامه بیان کرده است در رسانههای آمریکایی شاهد نوعی بزرگنمایی در مسائل مرتبط با حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله و یا طوفان و فوران آتشفشان ها هستیم. رسانهها اخباری به مردم میدهند که به شدت آنها را گمراه میکند. تصاویر کلیشهای از طریق شبکههای تلویزیونی در زندگی مردم موج میزنند؛ تصاویر از پلهای ریخته، خانههای خراب شده، حیواناتی که به حال خود رها شدهاند و مردمی که کمکهای امدادی را در دقیقههای آخر دریافت میکنند. این مسئله باعث میشود که مردمی که از راه دور مشغول تماشای اخبار مربوط به وقایع طبیعی هستند، درک درستی از میزان خسارتها نداشته باشند. به نظر میرسد همه حوادث با تصاویر مشترکی که از طریق رسانهها به مردم منتقل میشود، به یک شیوه اتفاق میافتند و همه آنها بالاترین میزان خسارت و خرابی را بر جا میگذارند. این سؤال برای مخاطب در نهایت به پیش میآید که آیا این میزان خرابی و عدم رسیدگی به وضعیت بحران زدگان نرم و هنجاری طبیعی است و یا میتوان در این زمینه کاری انجام داد؟ آیا همه حوادث به یک میزان به مردم خسارت میزنند؟ چرا در تصاویر میزان خساراتی که به صد نفر و یا هزاران و یا حتی میلیونها نفر وارد میشود به یک شیوه نمایش داده میشود و احساس میزان خرابیها و ویرانیها به مخاطبان منتقل نمیشود؟
بر اساس گزارشهای منتشر شده در مورد عملکرد رسانههای آمریکایی در زمان حوادث طبیعی مشاهده میشود که در بسیاری از موارد، تعداد کشتهشدگان و یا مجروحان و خسارت دیدگان بسیار بیشتر از اندازهای است که در واقعیت وجود دارد. به همین دلیل وقتی مردم شاهد یک حادثه و اتفاق غیرمنتظره میشوند، ناخودآگاه بر این عقیده هستند که تعداد خسارت دیدگان و کشتهشدگان و قربانیان حادثه بسیار زیاد است و شاید دولتها در اعلام تعداد آنها خساست به خرج میدهند تا کمکاریهای خود را لاپوشانی کنند.
ندیدن ابعاد مختلف حادثه
بسیاری دیگر از رسانهها اما به نحوی حادثه را به صورت یک جانبه پوشش میدهند که به دیگر ابعاد و زوایای آن نمیپردازند. در دهه 1990، یکبار رود «می سی سی پی» طغیان کرد و البته خسارت اندکی به مردم منطقه وارد شد. رسانهها همگی دوربینهای خود را روی یک خانه بسیار زیبا و گرانقیمت زوم کرده بودند که آرام آرام در حال غرق شدن بود اما در چند متری آنها کشتی بزرگی در رودخانه در حال رفتوآمد بود که مردم زیادی بر روی آن مشغول قمار بوده و غافل از مناظری ه طغیان رودخانه به وجود آورده بود در کازینوی سیار خود به خوشگذرانی مشغول بودند. این کشتی و نحوه پوشش خبی آن خانه زیبا به نمادی از بیتوجهی رسانهها به حوادث دوروبرشان تبدیل شد. در طوفان اخیر آمریکا که چندی پیش ایالتهای شرقی را درنوردید، تصویری از یک خبرنگار تلویزیونی به پدیده این طوفان تبدیل شد که با تمام تلاش و توان خود، زیر باران و طوفان مشغول خبررسانی در مقابل دوربین تلویزیون بود و تمام تلاش خود را میکرد که باد او را با خود نبرد. او تأکید داشت که از تمام مردم شهر خواستهشده که مکان زندگی خود را ترک کنند و فقط تیم همراه او در شهر باقی ماندهاند تا از نزدیک طوفان بزرگ سال را برای مردم مخابره کنند. بااینحال بعد از لحظاتی، در پشت سر خبرنگار و در مقابل چشمان حیرتزده مردم، چند نفر از مردم منطقه به آهستگی و با خوشحالی مشغول قدم زدن در خیابان بودند و اثری از باد که خبرنگار را در حال کندن او از روی زمین بود در پشت سر خبرنگار مشاهده نمیشد! دروغ بزرگ طوفان سهمگین و از جا کندن مردم و تخلیه شهر بهسرعت به یکی از پدیدههای طوفان در آمریکا تبدیل شد و حیرت افکار عمومی از حجم دروغ و بزرگنمایی را به دنبال داشت.
یکی از مهمترین مشکلات دولت آمریکا در زمانی که حوادث طبیعی رخ میدهند، قانع کردن مردم به خروج از خانهها و پناه گرفتن در مکانهایی به دور از حادثه است. بر اساس تحقیقات صورت گرفته در سال 2011، جامعه شناسان به این نتیجه رسیدهاند که غلو بیشازاندازه و بزرگنمایی حوادث کوچک و درعینحال «آخرالزمانی نشان دادن حوادث» باعث شده است که مردم دیگر به صداقت دولت و رسانهها در خصوص ضرورت ترک خانههایشان ایمان نداشته باشند و بهاینترتیب حاضر به ترک محل زندگی خود نیستند و بر میزان تلفات و خسارات جانی و انسانی اضافه میکنند.
میزان اعتماد مردم آمریکا به دولتها تنها به خاطر رسانهها نیز پایین نیامده است. آنها بهقدری به نحوه رسیدگی دولت به حوادث طبیعی انتقاد دارند که درصورتیکه حتی اقدامی هم برای جلوگیری از گسترش تلفات و خسارات انجام شود، آن را نادیده گرفته و به مسائل حاشیهای میپردازند. در سیل نیو اورلئان، بیشتر از آینه مردم به نحوه امدادرسانیها توجه داشته باشند، توسط رسانهها به سمت خبر بازدید جورج بوش از مناطق سیلزده از داخل بالگردش بودند و تنها این تصویر در ذهن مردم نقش بست که رئیسجمهورشان حاضر به حضور در منطقه نشد و تنها از فاصلهای بسیار دور، به تماشای آنهایی پرداخت که در روی زمین برای رسیدن کمکها لحظهشماری میکردند. در طوفان و سیل سال 2018 نیز که پورتوریکو را درنوردید، خبرنگاران به جای حضور در این محل و ارائه گزارشهای درست از میزان خسارات، به رفتار ترامپ در مقابل سیلزدگانی پرداخت که در یک استادیوم ورزشی اسکان داده شده بودند و رئیسجمهور آمریکا به سمت آنها بطری آب و دستمالکاغذی پرتاب میکرد. سه ماه بعد، زمانی که برای اولین بار برق در این منطقه وصل شد، کسی به این نکته اشاره نکرد که چرا سه ماه تمام طول کشید که برق این منطقه محروم وصل شود و تنها به انتشار ویدئویی بسنده کردند که بچههای یک مدرسه را در حال شادی از وصل شدن دوباره برق نشان میداد. این در حالی بود که مرکز آمار آمریکا اعلام کرده بود 60 درصد از مردم پورتوریکو که در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا نیز نمایندهای ندارند و درعینحال جزو ایالتهایی هستند که حق رأی برای انتخاب رئیسجمهور ایالاتمتحده را نیز ندارند، زیر خط فقر زندگی میکنند و خانههای ویرانشده خود را نمیتوانند از نو بسازند.
خبرنگارانی که تصوری از درد قربانیان ندارند
در بسیاری از حوادث طبیعی، خبرنگارانی برای پوشش خبری حوادث به منطقه فرستاده میشوند که اصولاً درکی از مشکلات مردم که در پی وقوع حادثه به وجود آمده ندارند. این یکی از معضلات بزرگ و کشورهای غربی و بهخصوص آمریکا و انگلستان است. بر این اساس دیده میشود که بعد از حوادث و طوفانهایی که در چند سال گذشته در نیویورک و لندن به وقوع پیوست، فیلیپ استفان خبرنگار فایننشال تایمز در گزارش خود از اینکه مجبور شده است در فرودگاه هیترو لندن چند ساعت منتظر بماند تا هوا برای مسافرت هوایی بهتر شود، گلایه کره بود اما به درد مردمی که درگیر در این حادثه شده و یا خسارتهای مالی و جانی دیده بودند، توجهی نکرده بود. پل کروگمن، خبرنگار نیویورکتایمز نیز بدون توجه به احساسات افرادی که در طوفان کاترینا خانواده و دوستان خود را از دست داده بودند، شکست مایکل بلومبرگ در انتخابات شهرداری نیویورک را با دست و پنجه نرم کردن جورج بوش با حوادث و خسارتهای طوفان کاترینا مقایسه کرد. یکی دیگر از خبرنگاران نیز که از سردبیر خود خواسته بود که یک ماه بعد از طوفان اندرو به فلوریدا برود و از خانوادههای بازماندگان این طوفان و نحوه زندگیشان گزارشهایی را تهیه کند، با این پاسخ مواجه شده بود که «فکر نمیکنم این مسئله سوژه خوبی باشد.»
رسانههای آمریکایی و بازی با افکار عمومی دنیا
نکته جالب در طرز برخورد رسانههای آمریکایی با حوادث غیرمترقبه، اثری است که این رسانهها بر روی دیگر رسانههای جهان و افکار عمومی مردم دنیا میگذارند. در مقالهای که در سال 2016 در دانشگاه آکسفورد منتشر شد، بیانشده است که جهانیسازی باعث فشرده شدن مفهوم زمان و مکان شده و این مسئله در حوادث طبیعی نیز خود را نشان میدهد. از سیل و زلزله تا فوران آتشفشان و یا حتی حوادث غیرطبیعی مانند جنگ و جنایات و مسائل سیاسی درون کشورهای مختلف، بلافاصله پس از وقوع حادثه، نمای از آن در تلویزیونهای سراسر دنیا به نمایش درمیآید و تجربهای که انسانهای مختلف در مواجهه با این حوادث به دست میآورند در حال مشترک شدن است. این تجربیات مشترک باعث ایجاد شدن ذهنیت و تفکری مشترک در مردم جهان میشود و این ذهنیت تماماً توسط رسانههایی ایجاد میشود که دست بالا را در انتشار اخبار دارند. از این منظر میتوان بیان کرد که رسانههای آمریکایی به دلیل ضریب نفوذشان در کل دنیا اثرگذاری زیادی بر روی ذهنیت مردم دنیا در خصوص پذیرش حوادث غیرمترقبه و یا نحوه پوشش رسانهها درمورد آنها دارند. از این منظر میتوان دید آرماگدون دیدن برخی از جنگها و یا برخورد آخرالزمانی با برخی از حوادث طبیعی کوچک به رویهای معمول در تمام رسانههای دنیا تبدیل شده و بر روی افکار عمومی جهان نیز تأثیرگذار است.
ارسال یک دیدگاه