چهارشنبه گذشته زمانی که جوان 21 ساله سفید پوست به نام «دیلان روف» وارد کلیسای چارلستون شد، درسی تاریخی را به مردم آمریکا و کسانی که نمیخواهند تاریخ این کشور را قبول کنند، داد. درس اصلی که در کلیسای چارلستون- کلیسای ساخته شده توسط یکی از مبارزان نژادپرستی به نام «دنمارک وسی» در سال 1822 ساخته شد – به مردم آمریکا یادآوری شد ،این بود: تاریخچه نژادپرستی آمریکا مربوط به گذشته نیست، تمام نشده و نخواهد شد. این مسئله هنوز هم در جامعه آمریکا وجود دارد و درمیان مردم به زیست خود ادامه داده است. چیزی که مردم آمریکا فکر میکنند سالها پیش از بین رفته و نابود شده است، همچنان به صورت هیولایی بد شکل در آمریکا زندگی میکند.
در سالهای اخیر، به خصوص در طول سالیانی که باراک اوباما کاخ سفید را اشغال کرده است، تحقیقات و تاملات ارزشمندی در اینباره انجام شده است که نشان میدهد سیاستهای ایالات متحده همچنان توسط قوانین «جیم کرو»، برده دار بزرگ و حقوقدانی که قانونهای بردهداری را در جنوب آمریکا رسمی کرد، اداره میشود. در طول تاریخ ایالات متحده، نژادپرستی شمایل جدیدی پیدا کرده است اما قوانین همان قوانین قبلی هستند و طرز تفکر برخی از مردم آمریکا، همان طرز تفکری است که در اوج دوران بردهداری در این کشور وجود داشته است. نژادپرستی هم اینک مانیفست جدیدی پیدا کرده است. میتوان این قوانین را فروش املاک و ساختمان به سیاهپوستان، نرخ بهره و ربا در بین اصناف مختلف، و همچنین تبعیض شغلی و حتی نحوه بازداشت و اعمال قانون بر سیاهپوستان و سفیدپوستان مشاهده کرد. همیشه حسی در بین جمعیت موجود در ایالات متحده و قانونگذاران وجود داشته است که به مردم القا میکرده این کشور به سوی بهتر شدن و پیشرفت در زمینه مسایل مربوط به نژاد پیش میرود. این حس اما در روزهایی مانند چهارشنبه و پنجشنبه گذشته به شدت زیر سؤال رفته است. اتفاقاتی مانند کشتن سیاهپوستان در کلیسای چارلستون به ما یادآوری میکند که این تبعیض همچنان در جامعه آمریکایی وجود دارد و هیچگاه از بین نرفته است.
علاوه بر اینکه تعصب و تبعیضنژادی به اشکال مختلف در این جامعه رسوخ کرده است، باید به این مسئله اعتراف کنیم که در جامعهای زندگی میکنیم که هر روز در حال شکل دادن به نوع جدیدی از نژاد پرستی است. باید اعتراف کرد که ما هنوز از نژادپرستی، جنایت و اعمال غیر انسانی و نفرت گذشته فاصله نگرفتهایم. ما هنوز هم داریم این اعمال را انجام میدهیم و بعد در گزارشهای سیاسی و اجتماعی به شدت این اعمال را نفی میکنیم و نمیخواهیم ماهیت اصلی این اقدامات را بپذیریم. گناه اول و تعریف شده واقعی جامعه آمریکایی همین مسئله است؛ تبعیضنژادی.
حادثه شب چهارشنبه در کلیسای چارلستون، ماهیتی مشابه حادثه بمبگذاری در کلیسای بیرمنگام در سال 1963 دارد که منجر به کشتهشدن چهار کودک شد. شاید شکل این حوادث با هم متفاوت باشد اما ماهیت اصلی آنها یکی است: جنایت در زمان و مکانی متفاوت اما به شکل کشته شدن افراد بی گناه در جامعه آمریکایی اجرایی شده است. همه این افراد هنگام دعا کشته شدهاند چرا که نژادشان با نژاد سفید پوستان آمریکا متفاوت بود.
بسیاری از اوقات جامعه آمریکایی به این حوادث به عنوان حوادثی از نژادپرستی های قدیمی و وحشتناک یاد میکند ما این حوادث را در حالی یادآوری میکنیم که احساس میکنیم فاصلهای بسیار زیاد با آن داریم. اما اگر تنها کمی به عقب برگردیم و خاطرات نسل قدیم آمریکاییها را مرور کنیم میتوانیم نشانههایی از این نزدیکی را به وضوح ببینیم. سگهای پلیس دقیقاً همانگونه به انسانهای بیگناه حمله میکنند که در گذشته بودهاند، تنها تفاوت این است که نسل جدید آمریکا نمیتواند این اقدامات وحشتناک را به یاد بیاورد و از آن جلوگیری کند. پدر بزرگها و مادربزرگهای ما با این وجود خاطرات فراوانی از این نوع حوادث دارند زمانی که به وسیله پلیس به دلایل واهی بازداشت میشدند، با آنها در جامعه بد رفتاری میشد، حقوق کمتری نسبت به سفید پوستان داشتند و در مقامهای شغلی نیز جای ارتقای شغلی نداشتند، به وضوح به یاد میآورند که شاید زمان جلو رفته باشد اما ماهیت افکار و رفتار های تبعیضنژادی هیچگاه از بین نرفته است. در آن زمان نیز اجداد ما در حالی به تظاهرات مسالمتآمیز میرفتند که بعد از آن، پلیس با سگهای آموزش دیده و فشار آب زیاد توسط ماشینهای آتش نشانی به استقبال از آنها میرفت. از آنها با همان گازهای اشکآوری در تظاهراتها پذیرایی میشد که هماینک بسیاری از سیاهپوستان در نقاط مختلف آمریکا و به خصوص فرگوسن ان را در سال 2015 تجربه کردند. در این مورد حتی اگر به افراد کمسن و سالتر هم مراجعه کنیم، میتوانیم نمونههای زیادی مانند جان لوییس، یکی از مبارزان تبعیض نژادی که هم اکنون به عنوان نماینده جمهوری خواه در کنگره فعالیت میکند، ببینیم.
از این نوع حوادث در طول دوران تاریخ معاصر آمریکا میتوان به وفور یاد کرد. از زمانی که پلیس سفید پوست، یک دختر 16 ساله سیاه پوست را در شهر «مک کینی» تگزاس به زمین پرت کرده و بعد از یک مهمانی او را بازداشت کرد، مدت زمان زیادی نمیگذرد. در اوهایو هر روز میتوان درگیری پلیس سفید پوست با نوجوانان سیاه پست را مشاهده کرد. این داستان، داستان پلیس و نوجوانان بزهکار نبود، داستان پلیس سفید پوست و نوجوانان سیاه پوستی بود که بعد از یک مهمانی به شدت مورد آزار قرار گرفتند و در وحشت و ترس فریاد میزدند. هنوز هم محلهای ورزشی و به خصوص استخرها، محلهای امنی برای سفید پوستان هستند که به مسایل تبعیض نژادی بیشتر از پیش دامن بزنند. برای سیاه پوستان آمریکایی این مسئله، مسئله ای قدیمی و تاریخی نیست بلکه ماجرایی است که در دوران معاصر نیز به وفور در جامعه آمریکایی مشاهده میشود. تمام اینها در دوران معاصر و بعد از پایان یافتن قانون برده داری در ایالات متحده اتفاق افتادهاند.
زمانی که «ایمت تیل»، نوجوان 14 ساله سیاه پوست در «میسیسیپی» در سال 1963 تنها به خاطر صحبت کردن با یک خانم سفیدپوست، کشته شد میتوانیم چهرهاش را زمانی که در تابوت قرار داشت به یاد بیاوریم. مادرش اصرار داشت که دنیا باید این حوادث را در آمریکا ببیند و ببیند که چطور به دلیل رنگ پوست، این نوجوان 14 ساله کشته شده است.
بسیاری بر این عقیده بودند خانواده ایمت برای معروف شدن اقدامات خود را رسانه ای میکنند و از ستم به سیاه پوستان در جامعه آمریکایی حرف میزنند اما اگر در همان زمان به این مادران و پدران و خانوادهها رسیدگی میشد، حالا دیگر شاهد سخنرانی و فریادها و اشکهای مادران سیاه پوست نبودیم که فرزندانشان در فرگوسن و چارلستون و دیگر شهرهای آمریکایی توسط پلیس و یا سفید پوستان نژادپرست کشته میشوند. نمونههایی از این دست طی دوران اخیر به وفور دیده میشوند : «اریک گارنر» توسط پلیس سفیدپوست به قتل میرسد، «والتر اسکات»، از پشت سر مورد اصابت گلوله پلیس قرار میگیرد و «فردی گری» با وجود اینکه فریاد میزند «نمیتوانم نفس بکشم»، توسط پلیس کشته میشود. «تامیر رایس» زمانی که توسط پلیس کشته شد، تنها 12 سال داشت. همه این حوادث نشان میدهد که تاریخ گذشته آمریکا مانند بومرنگی دارد به گذشته باز میگردد. اما این بار دیگر رسانهها از تبعیضنژادی و نژادپرستی نمیگویند. آنها این روزها همه این حوادث را اتفاقی میدانند. این جمله، تنها نظری ساده و بدبینانه نسبت به وقایع کنونی در آمریکا نیست، واقعیتی است که هر روز در مقابل چشمان ما تکرار میشود. این مسئله نشان میدهد که ما از مسایل مربوط به نژاد پرستی رد نشده ایم، از تاریخ عبور نکرده ایم و نسبت به گذشته انسانهای بهتری نشدهایم. شرم تبعیضنژادی و کشتن سیاه پوستان مانند سیلی است که هر گز در آمریکا فروکش نکرده است.
ربکا تریزر- نشریه نیو رپابلیک
منتشر شده در: روزنامه حمایت
ارسال یک دیدگاه