
از همان ابتدای قدرت گرفتن جبهه دوم خرداد که خود را با نام «اصلاحطلب» در کشور مطرح کردند و همچنین شرکت این گروه در انتخابات مختلف، هر زمان اسمی از اصلاحطلبان برده میشد، افکار عمومی به سمت خبرهای مورد علاقه گروههای مخالف نظام و اپوزیسیون موجود درجبهه دوم خرداد میرفت. در انتخابات دهم ریاست جمهوری و اغتشاشات بعد از اعلام نتایج انتخابات نیز، دیگربار مرزهای بین این گروه موجود در حاکمیت و گروههای مخالف نظام کمرنگ شد که نشان داد نگرانی عدهای از سران دوم خرداد که معتقد بودند باید اصلاحطلبی برای بار دیگر در کشور تعریف شود،درست بوده و باید مرزبندیهای شفافی بین اهداف و عملکرد این گروه با گروههای اپوزیسیون خارجنشين شکل گیرد. پرویز سروری، از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در گفت و گو با «وطن امروز» به تشریح علت رویگردانی مردم از این گروه و نقش گروههای مخالف نظام در شکل گیری این تفکر در جامعه پرداخت. آقای سروری! نقش نیروهای برانداز و همچنین اپوزیسیون خارجنشین را در رویگردانی مردم از اصلاحطلبان چگونه ارزیابی میکنید؟ مخالفتهایی که در دوره اصلاحات با هنجارهای جامعه شد و مقابلهای که با این هنجارها صورت گرفت، موجب شد که جامعه بشدت نگرانیهایی نسبت به این رفتارها داشته باشد و در حال حاضر نیز برای رسیدن به اعتماد جدی در رابطه با ترمیم این رفتارها، به زمان نیاز است. اصلاحات باید بتواند صف خودش را از نیروهای برانداز و معاند با نظام و اپوزیسیون و شخصیتهایی که به نوعی با هنجارهای جامعه در تقابل هستند، جدا کند و از طرف دیگر بتواند با ارتباط با سرمایههای اجتماعی، این ذهنیت را از ذهن مردم برطرف کند تا مردم احساس کنند آنها یک جریان داخل نظام هستند، هنجارهای جامعه را پذیرفتهاند و در جهت اجرای چارچوبهای تعیین شده از طرف انقلاب اسلامی حرکت میکنند و تنها متدها و روشهایشان فرق دارد. چه اقداماتی موجب شد در مردم این تفکر به وجود بیاید که نیروهای اصلاحطلب کم کم به سمت خروج از حاکمیت میروند؟ اعتمادی که مردم باید به وفادار بودن افراد موجود در جبهه دوم خرداد میداشتند، با حرکاتی که از طرف این افراد انجام شد و مجموعه عملکردهایشان از بین رفت. مردم در حال حاضر این احساس را ندارند که اصلاحات تنها متدها و روشهایش برای اداره کشور فرق داشت بلکه آنها معتقدند، آنها با کل حاکمیت اختلافات مبنایی دارند و بعضی از موضعگیریهای اصلاحطلبان، به طور مستقیم مبناهای اساسی جامعه را مورد هدف قرار داده است. این نکته در حال حاضر بسیار تعیین کننده است و شاکله ذهنیت منفی مردم درباره اصلاحطلبان را ترسیم کرده و آنها را به چهرههای منفور سیاسی کشور تبدیل کرده است. این شکست،شکست اصلاحات در ایران بود یا شکست افراد موجود در گروه دوم خرداد که داعیه اصلاحطلبی در کشور داشتند؟ در گذشته هم ما این را به دوستان اصلاحطلب خود گوشزد کردیم که تا مردم فاصله جدی بین افراد برانداز، اپوزیسیون، معاندین و مخالفین نظام با اصلاحطلبان را نبینند، این ذهنیت منفی هیچگاه برطرف نمیشود و هنوز اصلاحطلبان نتوانستهاند این ذهنیت منفی را از دیدگاه مردم پاک کنند و در انتخابات اخیر هم دیده شد که سلطنتطلبها، گروههای برانداز،حتی گروههایی که جنگ مسلحانه با نظام کردند به همراه رژیم صهیونیستی و اروپا و آمریکا یک طیف گستردهای را تشکیل داده بودند و طیفهایی از اصلاحطلبان هم به صورت آشکار با آنها همراهی میکردند و همین موجب میشد مردم نگران شوند که جریان اصلاحطلبی کدام یک از اینهاست؟ جریان اصلاحطلبی،طیف وسیعی است؛ از مجموعههای کاملا معتقد به نظام گرفته تا مجموعههای کاملا واگرا با نظام و هر دو اینها در حال حاضر در یک کشتی نشستهاند. مردم احساس نگرانی میکنند و این موجب شد بازتعریف اصلاحطلبی در این جریان همانطور که افراد این گروه میخواستند، صورت نگرفت و جریانهای اصلاحطلب هر چند با یکدیگر اختلافاتی داشتند اما در یک مجموعه خودشان را معرفی کردند و این موجب شد مردم نتوانند بین اصلاحطلبان موجود در چارچوب نظام با واگرایان تمیز قائل شوند و تحلیل غالب کارشناسان، این است که همه اینها با هم ارتباط دارند و تشکیل یک دولت توسط این افراد میتواند بازتابهای منفیای را ایجاد کند. سرنوشت این گروه پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم چه میشود؟ به نظر من باید آسیبشناسی از طرف آنها صورت بگیرد و بر اساس آن آسیبشناسی یک طراحي و جراحی جدیدی را در جبهه اصلاحات صورت بدهند تا بتوانند با رفع اشکالات و تقویت نقاط قوت، زمینههایی را برای یک حرکت جدید آماده کنند. با روند کنونی به نظر من مرگ اصلاحات – یعنی مرگ همین گروه که داعیه اصلاحطلبی دارند- قطعی شده است. در این میان نقش اصولگرایان چگونه بود که توانستند اعتماد مردم را برای اداره کشور، دوباره به دست آورند؟ اصولگرایان توانستند به نوعی به یک وفاق، همدلی و همکاری مشترک دست پیدا کنند و ارتباطشان را با سرمایههای اجتماعی ترمیم کنند و تلاش کنند که گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان خدمت را توسعه و تسری بدهند. اینها در گرایش مجدد مردم به جریان اصولگرایی موثر بود و اصولگرایان نیز باید بدانند که مردم با آنها عقد اخوت نبستهاند و به شرطی اصولگرایان میتوانند در منظر مردم مورد تکریم باشند که بتوانند در مسیر خدمت به مردم حرکت کنند و بتوانند با حفظ وحدت، هنجارهای جامعه را با متدهای مناسب و هماهنگ، رعایت کنند و بتوانند آرامش، خدمت، توسعه، پیشرفت و عدالت را به عنوان شعار خویش برگزیده و در این مسیر حرکت کنند.
منتشر شده در: وطن امروز
ارسال یک دیدگاه