ثمانه اکوان ، مارال بیابان‌پیما- رسیدن ایران و قدرتهای جهانی به جمعبندی مذاکرات  هستهای، سیاستمداران آمریکایی را به این نتیجه رسانده است که شاید دیگر استفاده از ابزار تحریم برای تحت فشار قرار دادن مسئولین یک کشور راه مناسبی برای پیگیری خواستههایشان در دنیا نباشد.  بعد از مقاومت ایران و همچنین عدم کارایی تحریمهای 50 ساله کوبا، راه برای نقش فعالتر دیپلماسی و گفت و گو در دنیای جدید  باز شده است. از این رو میتوان به صراحت بیان کرد که  متن و سند هسته ای ایران با 6 قدرت جهانی، اگر به نتیجه رسیده و به صورت جامع تدوین و نهایی شود، ابعاد جدیدی از دیپلماسی را به قدرتهای جهانی نشان داده است. آنطور که در اخبار آمده است، مسئولان آمریکایی در کاخ سفید بر این عقیدهاند که بعد از کوبا و ایران، میتوانند مشکلات خود با سایر کشورها از جمله روسیه را نیز از بین برده و دیگر از روشهای جنگ سردی برای حل مشکلات بینالمللی خود استفاده نکنند. اما گفت و گوی هسته ای ایران با قدرتهای جهانی چه معنیای برای ساختارها و روشهای دیپلماسی در جهان خواهد داشت؟ در دو گزارش پیش رو به این مسئله و همچنین نقش گفت و گوهای هسته ای ایران در نوع رفتار غرب با روسیه پرداخته شده است :

نظامیان آمریکایی یک‌باره به این نتیجه رسیده‌اند که روسیه خطری جدی برای موجودیت آمریکا است. کشورهای غربی یعنی آمریکا و متحدین اروپایی‌اش به سادگی تمام به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند با ابزار تحریم به عنوان ابزار جدید استعماری، کشورها را وادار به پیروی از خواسته‌هایشان کنند. این ادعا تا حد زیادی غیر طبیعی به نظر می‌آید. جیمز دبورا مسئول نیروی هوایی ایالات متحده گفته است : «به نظر من روسیه بزرگ‌ترین تهدید علیه آمریکا است.» او مانند رییس کمیته نیروهای مسلح کنگره احساس می‌کند که روسیه یکی از کشورهایی است که تهدیدی به وضوح جدی برای موجودیت آمریکا به شمار می‌رود.

معمولاً از سیاستمداران انتظار می‌رود که در خصوص گفته‌هایشان بسیاری از مسایل را مورد توجه قرار دهند. اما این مسایل زمانی که به نظامیان می‌رسد، باید با احتیاط بیشتری بیان شود. این تنها سیاستمداران نیستند که اخیراً به این نتیجه رسیده‌اند که روسیه اولین تهدید جدی برای آمریکا است این روزها تعداد زیادی از نظامیان آمریکایی در این‌باره هشدار می‌دهند.

این هشدارها زمانی اعلام شده است که آمریکا قرار است در حدود 40 هزار نیروی ارتش خود را به دلیل مسایل مالی تعدیل کند و به نظر می‌رسد با وجود لفاظی‌های نظامیان، واشنگتن روسیه را آن‌قدرها هم دشمن درجه یک خود نمی‌داند. با این حال زبان و محاوره بین مقامات مختلف کشورها در این زمینه بسیار مهم است. کلمات روایت می‌شوند و روایت‌ها تصورات سیاسی را به وجود می‌آورند و سیاست‌ها در نهایت واکنش‌های سیاسی را به وجود می‌آورند. می‌توان این مسئله را در واکنش‌ها و سخنرانی‌های رییس جمهور روسیه نیز مشاهده کرد.

شاید گفته شود دو کشور دوباره به فضای قبل از پایان جنگ سرد بازگشته‌اند اما این، تنها فضایی نیست که مسکو و واشنگتن را به خود جذب کرده است. پوتین اخیراً به غرب هشدار داده است که با روسیه بازی نکند و واشنگتن نیز به فکر ادامه روش‌های جنگ‌سردی در  مقابل  روسیه است.

اما بعد از همه این نظریه‌ها و احتمالات، آیا واقعاً می‌توان جواب مثبتی به این سؤال داد که آیا روسیه تهدیدی جدی علیه آمریکا است؟ در تئوری، روسیه با داشتن زرادخانه هسته‌ای می‌تواند یک کشور را به کلی نابود کند. اما نابود کردن یک کشور تنها وابسته به سلاح‌های طرف درگیر نیست و تمایل یک کشور برای از بین بردن کشور دیگر اصل اساسی برای آغاز هر جنگی است. به همین دلیل می‌توان گفت در این شرایط تمام کشورهای دارای ذخایر هسته‌ای مانند انگلستان و فرانسه نیز می‌توانند دشمن آمریکا تلقی شوند.

حال باید به این سؤال پاسخ داده شود : «آیا مسکو به دنبال به راه‌انداختن جنگ علیه آمریکا است؟» تاکنون که چنین شواهدی از رفتار مسکو به دست نیامده است. در حال حاضر بهترین نیروهای روسیه‌ در نزدیکی اوکراین مشغول فعالیت هستند و تنها 10 تا 12 هزار نفر از نیروهایش در این کشور مشغول فعالیت هستند. بسیاری از این نیروها نیز سربازهای آموزش ندیده و نیروهای ارتشی هستند که به صورت آماده باش در روسیه مستقرند اما عملاً کارایی ارتش برای رزم را ندارند. اگر بخواهیم این نفرات و نیروها را با ناتو مقایسه کنیم و – البته نیروهای ناتو منهای ارتش آمریکا و کانادا – به این نتیجه می‌رسیم که ناتو در زمان فعلی نیروهای آموزش دیده بیشتری نسبت به روسیه دارد و دارای نیروهایی سه برابر ارتش روسیه است.

برخی از تحلیلگران بر این عقیده‌اند که پوتین با استفاده از روحیه ملی‌گرایی و قدرت‌طلبی مردم روسیه توانسته ارتشی قوی را برای خود فراهم سازد و به همین دلیل تعدادی از کشورها را با خود در بحران دیپلماسی قرار می‌دهد تا نیروی خود را به جهان نشان دهد. این روند را می‌توان در روند رهبری ارتش شوروی در جنگ جهانی اول مشاهده کرد. با این حال پوتین و مردم روسیه به خوبی می‌دانند که چگونه باید از قدرت خود به عنوان یکی از قدرت‌های جهانی استفاده کنند. نمی‌توان شرایط فعلی را با جنگ جهانی اول مشابه دانست چرا که روسیه هم‌اینک از قدرت دیپلماسی فعال و پویا نیز برخوردار است و نیازی به استفاده سریع از موشک‌های هسته‌ای و یا سایر اقدامات جنگی ندارد.

می‌توان از این موضع نیز به قدرت روسیه اشاره کرد: مسکو هم اینک نیازی به جنگ برای اثبات قدرت خود ندارد روسیه این روزها به چالشی برای غرب تبدیل شده اما این مسئله به بزرگی گفته‌های نظامیان آمریکایی نیست. روسیه این روزها تهدیدی برای آمریکا نیست. بلکه در موارد نادر می‌توان گفت که روسیه اگر بخواهد قدرت‌نمایی هم داشته باشد، به قدرتی برای تهدید همسایگانش تبدیل می‌شود. روسیه را نباید این روزها با قدرت جنگاوری و سلاح‌هایش تهدید دانست بلکه این کشور را باید با توانایی‌اش در دخالت در امور کشورهای منطقه و همچنین نظم جهانی به وجود آمده توسط قدرت‌های غربی سنجید. در وهله بعدی باید این مسئله را در نظر داشت که روسیه نه به خاطر تانک‌ها و موشک‌ها و سلاح‌هایش بلکه به خاطر ظرفیتش در فناوری اطلاعات و همچنین روابط با کشورهای منطقه برای آمریکا خطر به حساب می‌آید. هم اینک بسیاری از مسائل منطقه ای نیازمند حضور پر رنگ و همکاری روسیه با مجامع جهانی است. از گفت‌وگوهای هسته‌ای و اجرای توافق به وجود آمده میان ایران و قدرت‌های جهانی گرفته تا مبارزه با داعش و در مسایل بزرگ‌تر چون ایستگاه‌های فضایی بین‌المللی و همچنین مبارزه با تجارت مواد مخدر نقش روسیه و همکاری و هماهنگی او با قدرت‌های جهانی و به خصوص آمریکا به شدت قابل توجه است. مسئله بعدی در نوع رفتار با روسیه این است که با برقراری تحریم‌ها و همچنین انزوای روسیه و برخورد با فشارهای دیپلماتیک سیاسی و اقتصادی نمی‌توان انتظار داشت که رژیم سیاسی موجود در این کشور تضعیف شده و یا به صورت کلی از بین برود. شاید در کوتاه مدت فشارهای سیاسی و اقتصادی بر این کشو وارد شود اما فشارهای بعدی در واقع فشار و تحریم اقتصادی دنیا و رویارویی غرب و شرق در این میدان خواهد بود. می‌توان به راحتی مشاهده کرد که کرملین در طولانی مدت توانایی تطبیق دادن سیاست‌هایش با مسایل جدید را خواهد داشت. در نهایت رویارویی آمریکا و متحدان اروپایی‌اش با روسیه، به از بین رفتن هماهنگی و نظم موجود در اروپا نیز منجر خواهد شد. در مسایلی نظیر بحران اقتصادی در یونان همه شاهد این مسئله بودند که اگر پوتین و روسیه بخواهند، می‌توانند باعث ایجاد شکاف‌های جدی‌تر در نظم و قانون‌های موجود در اروپا باشند. از هم اینک می‌توان این مسئله را در نظر گرفت که کشورهای بعدی که برای تقویت اوضاع خود به روسیه پناه می‌برند، چه کشورهایی خواهند بود. تحریم‌ها همچنین باعث تقویت سیاست خارجی و حس وطن‌پرستی روس‌ها شده و جهان را در برهه ای از تاریخ قرار می‌دهد که روس‌ها بیشتری همکاری را با یکدیگر علیه دشمن واحد خارجی خواهند داشت. این موضوع با توجه به هدفی که غرب از انزوای روسیه دنبال می‌کند، کاملاً اقدامی عکس و غیر مناسب است. تحریم‌ها این روزها دیگر پاسخ مناسبی به کسانی که آن‌ها را اجرا کرده‌اند نمی‌دهد. این مسئله در کل دنیا و به خصوص در مورد سه کشور مهم یعنی کوبا، ایران و روسیه دیده شده است. هر کس با هر هدفی که تحریم‌ها یک جانبه را اعمال می‌کند در نهایت به این تصمیم می‌رسد که دیپلماسی بهترین راه برای پیشبرد اهدافش بوده است. این رویارویی تنها مشکلی را برای غرب به وجود می‌آورد به نام جدایی و شاخه شاخه شدن قدرت‌های اروپایی. هم اینک نیز این کشورها روند و رفتار و مواضع معینی در برابر تحریم‌های روسیه اخذ نکرده‌اند این رویارویی تنها می‌تواند مشت گره کرده و قدرتمند اروپایی و آمریکایی را برابر روسیه باز کند. 

 مارک گلوتی نشریه مسکو تایمز

منتشر شده در: روزنامه حمایت